سفال در گستره تاریخ هنر ایران از جایگاه رفیعی برخوردار است، زیرا ماهیت سفال فناپذير نبوده و با گذر زمان به خوبی باقی می ماند. همین شاخصه موجب شده تا طيف تحولات این هنر به خوبی قابل شناسایی باشد. تحولات سفال تاریخی تجربیات خود را به سفال معاصر ایران منتقل نموده و هم اکنون در دو قالب سفال سنتی و جديد قابل مشاهده است. سفال سنتی ایران در مناطق مختلف با عنوان سفال مناطق به حیات خود ادامه می دهد که در این میان کلپورگان به دلیل شاخصه های بوم شناختی و فرهنگی گونه ای سفال کاملا متمایز از سایر مناطق ارائه می کند. روستای کلپورگان در جنوب شرقی استان سیستان و بلوچستان قرار دارد و از توابع شهرستان سراوان و هم مرز با پاکستان است.

سفالگری در روستای کلپورگان از توابع شهرستان سراوان بلوچستان بنا به روایتی قدمتی نزدیک به ۵هزار سال دارد، زنان و دختران سفالگر این روستا، به عنوان میراث داران این هنر کهن، به شیوه ای کاملا سنتی به خلق سفالینه هایی می پردازند که، در عین کاربردی بودن، برای قوم بلوچ و به خصوص روستای کلپورگان کارکردی هویتی پیدا کرده است. این در حالی است که در سایر مناطق بازمانده سفالگری استان سیستان و بلوچستان مانند روستای «کوهميتَگ» از توابع شهرستان «سرباز» و روستای «هولنچَكان» از توابع شهرستان «قَصر قَند» با آنکه شباهت های زیادی به سفالینه های روستای کلپورگان دارد، اما، از لحاظ تولید، رونق سفالگری کلپورگان را ندارد. سفالگران کلپورگان با به کارگیری نقوشی ساده و هندسی ملهم از باورها و اعتقاداتشان همچنین طبیعت بلوچستان، آثاری منحصربه فرد خلق می کنند. ویژگی هایی چون، فرمهای ساده و کاربردی، عدم به کارگیری لعاب، استفاده از مواد اولیه بومی و نقوشی ابتدایی اما همراه با مفاهیمی قابل تأمل، بر قابلیت های این مرکز فعال سفالگری در جنوب شرق کشور می افزاید.

سفالگری در کلپورگان

سفال سازی در کلپورگان توسط دستان توانمند و ذهن خلاق زنان طایفه دهواری انجام می پذیرد که در قالب یک شرکت تعاونی و در محل موزه سفالگری کلپورگان مشغول به کارند. در کلپورگان سفال را «کَپَل» و سفالگران را «کَپَل کَشان» می خوانند. هنرمندان کلپورگان سفال ماقبل تاریخ ایران را با سفالگری امروزی ایران پیوند می دهند. از این روی سفالینه های این منطقه با سفالینه های پیش از تاریخ به ویژه سفالینه های هزاره سوم پیش از میلاد که از حفاری های مناطق مختلف سیستان و بلوچستان به دست آمده اند، شباهت قابل توجهی دارند.

اگرچه نمی توان به طور دقیق تاریخی برای شروع سفالگری در روستای کلپورگان عنوان کرد اما ظاهرا سفالگری در کلپورگان قدمتی به وسعت تاریخ پیدایش و شکل گیری این روستا دارد، چرا که سفالگری همواره در پاسخ به نیازهای اولیه جوامع بشری شکل گرفته است و این امر مختص منطقة بلوچستان نیست؛ چه بسا در سایر محوطه های باستانی ایران، وجود سفالینه های متعدد گویای این مطلب است که یکی از پرمصرف ترین مصنوعات بشری و ابتدایی ترین آن سفالینه ها بوده است. آنچه مهم به نظر می رسد رونق و رواج سفالگری در بخشی از سرزمین بلوچستان، به شیوه خاص جوامع ابتدایی است. با این حال محتمل است، سفالگری در دوره ای با مهاجرت افرادی از منطقه ای دیگر به کلپورگان رونق و توسعه پیدا کرده باشد. ساکنین اولیه این روستا در جهت تأمین نیازهای خود با دسترسی آسان به مواد اولیه مرغوب و آشنایی به فنون ساخت به سفالگری در کلپورگان پرداخته اند. به هر حال سفالگری در روستای کلپورگان سراوان به عنوان یکی از معدود بازماندگان فعال سفالگری پیشین در مناطق بلوچستان، واجد ارزش است.

تکنیک و روش ساخت سفالینه‌های کلپورگان

زنان سفالگر کلپورگان با همکاری مردان روستا، خاک مورد نیاز خود از محلی بنام «مشکوتَک» که در ٢ کیلومتری روستا قرار دارد، انتقال داده و با خمیر نمودن این خاک اشیاء مورد نیاز و دلخواه خود را از گِل رُس می‌سازند. روش ساخت سفالینه‌ها کاملاً ابتدایی و بدون استفاده از چرخ با دست صورت می‌پذیرد. شیوه‌های ساخت سفال در این منطقه از سیستان و بلوچستان تکنیک‌های ساده دستی به صورت فشاری، انگشتی و فتیله‌ای است. نوع خاص سفال تولید شده در روستای کلپورگان از نظر شکل و رنگ دارای اهمیت است. رنگ سفالینه‌ها قرمز روشن بوده و هر چقدر حرارت وارد شده به سفالینه‌های حاوی اکسید آهن بیشتر باشد، رنگ آن روشن‌تر می‌شود. ظروف و سفالینه‌های کلپورگان ظروف کاربردی شامل: پارچ، ظرف نگهداری مواد غذایی، گلدان، کاسه، بشقاب، مجسمه و اسباب بازی است. ضخامت این سفال‌ها بین نیم تا یک‌و‌نیم سانتی‌متر بوده که بستگی به کاربرد و اندازه ظروف دارد. فرم‌های ایستاده در این نوع سفال‌ها بیشتر دیده می‌شود.

نقش اندازی بر روی این سفال‌ها با پودر سنگی بنام تیتوک صورت می‌گیرد. سفالگران کلپورگان تیتوک مورد نیاز را از کوه بیرِک در نزدیکی شهر زابلی ( مهرستان ) فراهم می‌کنند. این سنگ نوعی سنگ منگنز بوده و رنگی که از آن به‌دست می آید قهوه‌ای است. روش کار به این صورت است که این سنگ را می‌سایند و به‌صورت دوغاب درمی‌‎آورند. سپس از آن برای نقاشی روی ظروف سفالی استفاده می‌کنند. سفالگران زن روستا همچنان به روش فتیله‌ای یا به زبان محلی کوپل، بدون نیاز به لعاب، با نقوشی الهام گرفته از باورها و اعتقادات هزاران ساله سفال می‌سازند. تمام تولیدات سفالی پس از ساخت ده روز در معرض تابش آفتاب قرار می‌گیرد؛ تا کاملاً خشک شود. ظروف قبل از اینکه به کوره بروند به وسیله رنگ تیتوک رنگ آمیزی شده تا ظرف همراه با رنگ در یک زمان پخته شود. در کلپورگان کوره‌ها کاملاً ابتدایی و روباز است و با سوخت هیزم روشن می‌شود. نوع سوخت هیزم درختان فرسوده و بوته‌های بیابانی است. این کوره‌ها منطبق با شرایط روز تغییر کرده و با سوخت نفت کوره، امروزه در فضای بسته قرار گرفته است.

زیبایی شناسی نقش های سفال کلپورگان

ازدیدگاه انسان شناسی، هنر شامل اشیایی با ویژگی های معناشناختی و زیبایی شناختی است که برای نمایاندن و یا بازنمایی به کار گرفته می شود .  بنابراین سفال کلپورگان نیز واجد ابعاد زیبایی شناسی و معناشناسی است که در این بخش به ویژگی های زیبایی شناسی آنها می پردازیم . هر سفال کلپورگان هم در شكل و هم در نقوش به نوعی با ویژگی های زیبایی شناختی ارتباط پیدا می کند اما آنچه برای یک انسان شناسی اهمیت دارد این است که این زیبایی شناسی در بستر فرهنگ تولید کننده، یعنی بلوچ، تفسیر شود. البته این بدان معنی نیست که نباید اثر هنری را از منظر فرهنگ بیننده دید؛ اما وظیفه انسان شناس پیوند و تفسیر این زیبایی با فرهنگ تولید کننده است .

زنان سفالگر کلپورگان با همکاری مردان روستا با انتقال خاک مورد نیاز خود از محلی بنام «مشكوتك» که در ۲ کیلومتری روستا قرار دارد و با خمير نمودن این خاک، بدون استفاده از چرخ، اشیاء مورد نیاز و دلخواه خود را از گل درست می نمایند. سپس با پودر سنگی مرطوب شده بنام «تيتوك»؛ به این اشیا نقش می دهند. سفالگران کلپورگان تیتوک مورد نیاز را از کوه «بیرِک» در نزدیکی شهر «زابلی» فراهم می کنند.

نوع خاص سفال در روستای کلپورگان از نظر شكل، رنگ و فرایند تولید کاملا بومی و محصول بسترهای فرهنگی و جغرافیایی این منطقه است. روش های سنتی تولید در این منطقه طی زمان های طولانی تداوم داشته و صورت های خود را حفظ کرده است به طوری که زنان سفالگر کلپورگانی بدون بهره گیری از چرخ سفال به شیوه های ابتدایی ظروف و اشیای سفالین را خلق می کنند. فرم های این ظروف تابع یک الگوی ساختاری تثبیت شده و پایدار است اما شیوه های تولید ابتدایی نوعی حس فردیت به تک تک آثار می بخشد، فردیتی که تابع وحدتی ساختاری است. 

نقش در ساختار سفالینه های کلپورگان در کنار شكل ظروف و کاربرد آنها به عنوان یک شاخصه مهم در نظر گرفته می شود. بیان ساده هندسی، انتزاعی و رمزآلود فرم نقوش در سفالینه های کلپورگان در نگاه اول نوعی سادگی و ماهیت ابتدایی را نشان می دهد اما همین بیان ساده و ابتدایی نما در نگرشی عمیق تر عرضه کننده ساختار بصری زیبا و مفاهیم غنی است. این شاخص ها موجب شده که سفالگری در کلپورگان به عنوان موزه زنده سفالگری ایران مطرح شود.

نقوش به کار رفته در سفالینه های کلپورگان کاملا هندسی است و نقشمایه هایی چون دایره، مثلث، لوزی و خطوط زاویه دار شكسته، بنیان اوليه اكثر نقش هاست . نقش هایی مانند «کونَرُک» (میوه درخت داز)، «چَت» (در مورد بخشی از برگهای سوزنی نخل به کار می رود)، «خوشه گندم» «چُتَل»، «گیلو» (زنجير)، «گیلوی گردین (گُل)، «كُبل» (قفل)، «سَرُک» (نقطه ای که در رأس می نشیند)، «تِكّوک» (تلویحا نقطه قرمز)، «تكوک گردین» (گُل)، «بالوك» (پروانه)، «سرزیح» (حاشیه ای مشکی که بر لبه های ظروف سفالی می نشیند و نقش ترکیبی، «خوشه گندم كونرک»، نام های آشنایی در میان سفالگران کلپورگان است که در قالب اشکالی انتزاعی ارائه می شود.

در مورد سفالینه های ایستاده، اکثر نقوش در نیمه بالایی شیء سفالی به کار گرفته می شود و توجه به فضای خالی و تقسیم بندی ذهنی سطوح برای پرکردن نقوش در زیبایی آثار تأثیرگذار است. در مورد سایر سفالینه های تخت نیز نقش اندازی همراه با در نظر گرفتن سطوح و فضاهای خالی صورت می گیرد. عناصر بصری مانند، ریتم، تقارن، تكرار، تعادل، حرکت در شکل گیری نقوش سفالينه ها تأثير بسزایی دارد، به نحوی که موجب انسجام ساختاری نقوش شده در جایی به وحدت و در جایی به تكثر نقوش کمک می کند. استفاده از خطوط زاویه دار شكسته در خلق نقوشی مانند «خوشه گندم و بالوک»، در کنار فرم های منحنی و دایره وار نقش های «تكوک»، «گیلو» «كُبل»، «چُتَل»، «سَرُک» بر زیبایی و تقویت بعد بصری آن می افزاید. وجود اجزای مشترک در نقش ها و تغییر در ساختار منجر به خلق نقوشی متفاوت در سفالینه های کلپورگان می شود که در جهت اهداف مدنظر سفالگر صورت گرفته و هرکدام بیانی خاص دارد، به طوری که اکثر نقوش در مسیر حرکت خود تغییر ساختار و موقعیت می دهد و نقشی جدید را خلق می کند و گاه دو نقش با یکدیگر ترکیب می یابد و نقشی جدیدی را می سازد. منابع الهام گیری نقوش نیز، پدیده های طبیعی بلوچستان، اشياء گیاهان، جانوران، باورها و اعتقادات قوم بلوچ است که در بخش معناشناسی به آنها اشاره بیشتری خواهد شد.

گیلو: نقش «گیلو» شکل گرفته از دایره هایی متصل به یکدیگر(جدول ۱ و ۲) بر روی سفالینه های کلپورگان می تواند بر ارتباط انسان با طبیعت و عدم انقطاع این چرخه برای تداوم زندگی بلوچ اشاره داشته باشد. همچنین توجه به ویژگی های خاص اقلیمی و فرهنگی قوم بلوچ، که همواره آنان را به شکیبایی و پایداری در برابر سختی های زندگی میشناسند (يغمایی، ۱۳۵۵: ۱۳۲)، این معنای ضمنی را می رساند که گویا هنرمند سفالگر، با انتخاب دایره های متحد و زنجیره وار، بر وحدت و اتحاد شکست ناپذیر و پایداری بلوچ در برابر سختی ها تأکید دارد. از سویی، اگر به معنی نمادین آن که در ارتباط با جنس مؤنث مطرح می شود توجه کنیم، نباید روان زنانه هنرمند در خلق این نقش را بی تأثیر دانست چرا که این نقوش از گذشته تا حال توسط زنان بلوچ نقش اندازی می شود. بر این اساس تكرار نقوش دایره مانند سفالینه های کلپورگان که به صورت منظم و ریتم وار صورت می گیرد، تداعی معانی چون زایش و فراوانی را دارد.

در جایی دیگر سفالگر با قرار دادن چند دایره متصل به یکدیگر بر یک چرخه نقش «گیلوی گردین» را می سازد که در ساده ترین شکل خود بیانی انتزاعی از گل است ، گیاهی که کمتر در بیابان های خشک بلوچستان می روید اما هنرمند بلوچ دوست دارد تا کاستی های طبیعت را در آثارش جبران کند و آفرینش را هرچه بهتر و زیباتر در آثار خود منعکس کند . با دقت در هنر بلوچ و تزیینات به کار رفته در آن مشاهده خواهد شد که هنرمند بلوچ در خلق نقوش بیشتر قالب تجریدی و انتزاعی را برای بیانش مناسب می بیند از این رو سفالگر کلپورگان در خلق نقشی مانند «گیلوی گردین» و «تكوک گردین» که آن را گل مینامد از ساده ترین شکل ممکن استفاده می کند.

تكوک: نقش «تكوک» نیز تشکیل شده از دایره هایی تو پر منفصل از يكديگر در وهله اول واجد ویژگی هایی بر شمرده نقش «گیلو»ست. از لحاظ بصری همچنین «تكوک» شبيه به نقطه است که سرشار از ارزش های بصری و نیروهای درونی است. «نقطه نخستین بعد یک اثر هنری است، آغاز و پایان است، یک عنصر هنری است، یک عنصر ترکیبگر است و اثر هنری با نقطه آغاز می شود و به نقطه می انجامد، نقطه سكوت است و در خود فریاد می پرورد. نقطه سكون است و آبستن حرکت و جنبش است» . بر این اساس نقش تكوک همواره موجب پویایی بصری بر سفالینه های کلپورگان است. «نقوش تکوک» و «گیلو» در ساختاری مشابه بر بستر خطوط فرضی افقی و عمودی ظاهر می شود. در مورد خطوط عمودی و افقی که ساختار این نقش را تشکیل می دهد و به دفعات زیاد در سفالینه های کلپورگان قابل مشاهده است نخست باید به بیان مفاهیم نمادین این خطوط پرداخت. «کوپر» خط راست را مظهر جهان ناسوتی یا جنبه منفعل می داند و خط عمودی را مظهر جهان لاهوتی و جنبه فعال و محور کیهان می داند. خط راست معرف پاک نهادی و عدم انحراف از کردگار است؛ خط راستی که با نقطه امتداد می یابد مظهر تعداد بی نهایت به معنی بیکرانگی صرف است . در مورد خط افقی حالت تأنيث و زنانگی آن قابل تأمل است . در این رابطه میتوان این معانی را برای نقوش «تکوک» و «گیلو» بر شمرد که سفالگر کلپورگان با انتخاب این ساختار و ترکیب بندی برای نقوش خود که می تواند از ضمیر ناخودآگاه او نشئت گرفته باشد، تأکید بر پاک نهادی زنان بلوچ دارد و این پیام در یک چرخه بی نهایت و ناگسستنی در جریان است. زنان بلوچ به راست کرداری و عشق ورزیدن صادقانه به خانواده معروف اند و امانت داری و درستكاری بلوچ ضرب المثل بوده است. بلوچ ها مردمانی امین و درست کارند و هرگز اندیشه خیانت در دلشان نمی گذرد» ، از سوی دیگر ارتباط این خطوط با جنبه زنانگی نقوش که از سفالگران زن کلپورگان سرچشمه می گیرد قابل تأمل است.

چُتل: نقش «چتل» که از تغییر ساختار نقش «گیلو» بر بستری منحنی شکل میگیرد واجد معناست. از منظر آیت الهی  از لحاظ بصری نیروی فزاینده بیرونی است که موجب پیدایش خط منحنی می شود. در بیان مفاهیم این نقش، بیان و تفسیر سفالگران از آن قابل تأمل است. سفالگران کلپورگان این نقش را بازتاب پستی و بلندی زندگی در سرزمین بلوچستان می دانند، که همواره با دشواری ها و ناملایماتی همراه است. با نگرش به شرایط زندگی قوم بلوچ مشخص می شود که بلوچها همواره برای فراهم کردن حداقل زندگی باید مدام با دشواری ها بستيزند و دایم در تلاش و مبارزه باشند و تحمل آنها در برابر مشکلات و سختی ها به حدی است که شاید در هیچ یک از طوایف ایران وجود نداشته باشد» . به نظر می رسد سفالگر با طرح این نقش تلاش دارد این کیفیت زندگی در میان مردم بلوچ و پایداری در برابر ناملایمات زندگی آنها را یادآوری نماید، محتمل است انتخاب این نقش و ساختار منحنی براساس دریافت های درونی هنرمند از خط منحنی بوده که با باورهای او همسو شده است و در نهایت سفالگر است که با انتخاب این ساختار برای نقش مورد نظرش به تزیین می پردازد، به کارگیری مداوم این نقوش در هنر سفالگری و سایر هنرهای بلوچ این فرضیه را پررنگ می کند که در شناخت معنای این نقوش، جدا از بعد زیبایی شناسی نقش ها، باید به وجه نمادین آنها در ارتباط با فرهنگ، باورها و طبیعت قوم بلوچ نیز توجه کرد.

كُبل: در تکمیل معانی این نقش و در ساختاری لوزی شكل، وام گرفته از نقش «چستل» هنرمند بلوچ نقش «کُبل» به معنی «قفل» را بر روی آثارش طرح می زند . در فرهنگ و باورهای ایرانیان قفل وسیله ای در مقابل حوادث بد و دستیابی به آرزوهاست. در فرهنگ عاميانه بلوچ قفل شدن چیزی در چیز دیگر به نوعی گره خوردن و پیوند ناگسستنی آن دو را می رساند. از سویی دیگر وجود یک باور قدیمی در میان کشاورزان روستای کلپورگان به این موضوع اشاره می کند که همواره زمانی که زمین کشاورزی در معرض چشم بد و چشم شور قرار می گیرد باروری ندارد و محصول نمی دهد و اصطلاحا می گویند زمین قفل شده است. بر این اساس محتمل است اگر این معانی را برای نقش «کُبل» قابل تعمیم بدانیم و از سویی ساختار لوزی شکل نقش کبل را از جنبه نمادین و در ارتباط با فرهنگ و باورهای قوم بلوچ بررسی کنیم این نقش می تواند اشاره به این موضوع داشته باشد که در جهت دفع چشم بد به کار گرفته می شود. همچنین، براساس ساختار منسجم و پیوستاري نقش، معانی چون اتحاد و یکپارچگی و در کنار هم بودن قوم بلوچ را که رمز بقای آنان در برابر ناملایمات استمی توان براي آن درنظر گرفت. آسيه دهواری، سفالگر کلپورگان، نقش «کبل» را به معنای وحدت و چنگ زدن قوم بلوچ به یک نیروی واحد می داند، که از طریق اتصال به یک نیروی لایزالی از گزند خطرات مصون خواهد ماند.

سَرُک: نقش دیگر سفالینه های کلپورگان که دایره مبناست، اما بر ساختاری مثلث شکل با رأسی رو به پایین قرار دارد، نقش « سَرُك » به معنی در راس نشستن است ، «سَرُك» از لحاظ بصری شبیه به میوه درخت نخل است که از طبیعت بلوچستان الهام گرفته شده است . با توجه به ترکیب مثلثی شکل نقش « سَرُك » میتواند تداعی کننده کوه نیز باشد که با این تفسير يک نقش ارجاعی است. اما آنچه در ساختار این نقش جلب نظر میکند همان ترکیب مثلثی شکل آن است. در فرهنگهای نماد شناسی مثلث باراس روبه بالاشمسی ونماد زندگی وگرم است و با رأس رو به پایین اصل مؤنث است . همچنین در اغلب جوامع نشانه های مادینگی به صورت سه گوشه ها نیز ظاهر می شده است . مثلث ذات سه بخشی عالم، آسمان، زمین وانسان است، بانگاه به عقاید و باور قوم بلوچ مشخص می شود که «مثلث با دارا بودن سه گوشه تیزوفرورونده حالت تهاجمی وتعرض گونه به بیرون دارد که در باورهای عامیانه قوم بلوچ این شکل در هر مکانی باعث دفع ارواح خبیثه وشرور و دشمنان خواهدشد» . بنابراین می توان فرم مثلث در عناصر یا ترکیب نقوش سفال کلپورگان را با دفع ارواح خبیثه مرتبط دانست.

چَت: از جمله نقوش دیگری که در سفالینه های کلپورگان به فراوانی بر مبنای فرم مثلث شکل می گیرد نقش «چَت» است. این نقش نام خود را از برگ درخت نخل گرفته است . از آنجا که این نقش به دفعات بر روی سفالینه های کلپورگان و سایر هنرهای بلوچ مانند سوزن دوزی، گلیم بافی به کار می رود، نقشی بسیار مهم و باارزش است. این نقش را می توان تابع تحليل قبل به عنوان نمادی برای دفع ارواح خبیثه دانست و یا آن را همانند نقش شرک ارجاعی از نقش کوه تلقی کرد که محل جریان آبهای روان است. جالب این جاست که برخی از سفالگران کلپورگان نیز از لحاظ فرمی آن را شبیه به کوه می دانند. بنابراین معنای کوه برای این نقش می تواند توجيه پذيرتر گردد. پوپ معتقد است از زمان های کهن کوه در میان جوامع اهمیت مذهبی بزرگی داشته است. در قدیم ترین افسانه های مربوط به آفرينش، کوه را مخلوق نخستین دانسته اند. کوه در عقیدۂ ملت های ابتدایی نگهبان و منبع قوای حیات و خود دارای نیروی تولید و سرچشمه زندگی و مظهر حاصلخیزی و فراوانی بوده است. غرض اصلی این نقوش روی سفال را  می توان استمداد از طبیعت دانست. «كوه برای تمام ملتها سمبل نزدیکی به خدا نیز بوده است، چرا که بر دنیای انسانها اشراف دارد و به سوی آسمان ها سر برافراشته است» . با توجه به پیشینه نقش کوه در جوامع نخستین انسانی و همچنین مشاهده زنجيره کوههای بلند و کوتاه در بلوچستان و به ویژه منظر روستای کلپورگان که کوههای مشرف به صحرا بسیار دارد ؛ محتمل است این نقش ریشه و ساختار خود را از کوههای این سرزمین گرفته باشد. از سویی دیگر از لحاظ بصری و ساختاری نقش «چت» مثلثی است که بر قاعده پایین آن نقش خوشه گندم همراه است. توجه به معانی نمادین این نقش دریافت های قابل توجهی را خواهد داشت.«مثلث، که با خورشید و گندم در رابطه است، نمادی از باروری نیز می باشد». توجه به این نکته که نقوش سفالینه های کلپورگان توسط زنان شکل می گیرد، بر جنبه تأنيث گونه این نقوش می افزاید، از سویی براساس معنی نمادین عنوان شده برای نقش مثلث در کنار خوشۀ گندم، محتمل است نقش «چت» بر کشت دیم و باروری محصولات در سرزمین بلوچستان اشاره داشته باشد.

کونَرُک: فرم لوزی از مشتقات مثلث است که به دفعات زیاد مبنای نقوش سفال کلپورگان قرار می گیرد. از جمله این نقوش که بر مبنای فرم هندسي لوزی شکل می گیرد نقش «کونرک» است . نقش لوزی که ساختار اصلی نقش «کونرک» را شکل می دهد دارای معانی نمادین است. «لوزی یک نقشماية بين النهرینی است که به احتمال قوی معنای طلسمی برای دور نگاه داشتن چشم بد بوده است» . استفاده از این شکل هندسی می تواند بر دفع نیروی شر و چشم بد در میان قوم بلوچ دلالت داشته باشد. چرا که در سرزمین او تمام مظاهر طبیعی برضد او قیام کرده اند»همه این موارد بر تأثیرگذاری باورها و عقاید در هنر بلوچ به خصوص نقوش سفالینه های کلپورگان صحه می گذارد.

نامگذاری نقوش براساس عناصر طبیعت بلوچستان در میان هنرمندان سایر هنرهای قوم بلوچ رایج بوده است که گاهی این نامگذاری تنها براساس شباهت فرم نقش با عناصر طبیعت روی می دهد و گاه به عنوان سرچشمه نقش درنظر گرفته می شود.نقش کونرُكنام خود را از گیاهی خودرو در بیابان های بلوچستان و کلپورگان به نام «داز» گرفته است. «داز از تیره خرمای وحشی یکی از گونه های طبیعی شهرستان سراوان و منطقه کلپورگان است، سمبل مقاومت در مقابل بی آبی و سرسبز کننده مسیر رودخانه های فصلی سراوان است، برگهای این خرمای وحشی دارای مقاومت زیادی است و از آن در تهیه صنایع دستی چون حصير، خورجین، کفش (سواس) استفاده می شود» . به بیان سفالگران کلپورگان در گذشته برای سوخت سفالینه ها در این منطقه در کنار هيزم تنه درخت نخل، از ریشه گیاه داز نیز استفاده می شده است.

خوشه گندم: این نقش بر مبنای خطوط زاویه دار شکسته شکل گرفته است . نقش خوشه گندم به غله و کشت آن به عنوان یکی از منابع اصلی رزق وروزی مردم بلوچ تأكيد دارد و نقش حیاتی این محصول را در کنار نخلستان سرزمین بلوچستان و منطقه کلپورگان پررنگ می کند. گندم به عنوان محصولی حیاتی در زندگی بشر پیشینه ای کهن در فرهنگ و اعتقادات مردم داشته است.

«خوشه ها يا بافه های گندم نشانه های ایزدان غله هستند، خوشه های طلایی غله وصلت خورشید و زمین باکره هستند، ایزدبانوی غله با صورت فلکی سنبله برابر شده است. غله مظهر زندگی است» . هال در مورد جایگاه ویژه خوشه های گندم در تمدن های کهن می گوید « خوشه های گندم متعلق به تموز، بر روی استوانه ای از اورک (اورکا) متعلق به حدود ۲۵۰۰ سال پیش از میلاد نقش شده است. کشت غلات نماد قدرت حیات بخش آن است و خوشه ها، نشانه های جهانی بسیاری از خدایان غله نزد اهالی اروپا به ویژه مردم خاورمیانه است». از منظر قوم بلوچ و مردم منطقه کلپورگان گندم از محصولات اساسی، ارزشمند و حیاتی در زندگی بوده، و جایگاه ویژه ای در گذشته و حال داشته است. «گندم در کنار خرما در بسیاری از روستاها، شهرکها و حتی شهرها سالهای سال نقش پول را داشته است» (پاپلی پزدی، ۱۳۶۸: ۹۲). گندم در کنار نقش حیات بخش و ارزنده خویش در زندگی قوم بلوچ، جایگاه ویژه ای نیز در مناسبات اجتماعی و اقتصادی داشته است. هنرمند کلپورگان با انتخاب آنکه دارای کارکردی هویتی برای قوم بلوچ است. گویا تلاش دارد در چرخه ارتباط با مخاطبان خویش بر جایگاه ارزشمند این منبع رزق و روزی زندگی قوم بلوچ تأكید كند.

خوشه گندم کونرک: نقش دیگری که در سفالينه های کلپورگان به صورت ترکیبی ظاهر می شود «خوشه گندم کونرک» است. این نقش بیشتر بر ساختار چلیپایی ظاهر می شود. «نقش چلیپا به اندازه تاریخ انسان قدمت دارد. چلیپاها نشانه های آفتاب، چهار سوی جهان، صلح و برابری همه مردم هستند» . شاید این نقش در سفالینه های کلپورگان تداعی خورشید را داشته باشد. به هر حال حضور این دو نقش در کنار یکدیگر بر سفالینه های کلپورگان به فراوانی دیده می شود تا باری دیگر بر نقش حیات بخش این دو محصول در زندگی مردم بلوچ و جایگاه اجتماعی آن تأکید شود .

بالوک: نقش «بالوک» تنها نقش هندسی حيوانی سفالینه های کلپورگان است. «بالوک» به معنای پروانه ساختاری برگرفته از خطوط زاویه دارشكسته و لوزی است. در بیان مفاهیم این نقش تعابیر و تفاسير سفاگران کلپورگان از آن قابل تأمل است. سفالگر کلپورگان از «بالوک» به «ملااوک» یاد می کند. «بالوک» (پروانه) جایگاه ویژه ای در میان مردم بلوچ دارد که آن را به عنوان نماد معنویت معرفی می کنند. آنها معتقدند بالوك همواره برگرد آتش و نور می چرخد و خود را فدای یار می کند. «بالوک» در سفالینه های کلپورگان برگرد نقطه ای مرکزی و تلويحا روشنایی می چرخد و ساختار شکل گیری نقش بی ارتباط با معانی نهفته در آن نیست. در میان جوامع پیشین «پروانه نماد روح است، کرم پیله، شفیره و پروانه نماد زندگی، مرگ و رستاخیز است». در فرهنگ عامه قوم بلوچ بالوک (پروانه) همان موجود مقدس می باشد که همواره برگرد روشنایی می چرخد و در این راه دیوانه وار فدا می شود. بر این اساس می توان انتخاب نقش «بالوک» در سفالینه های کلپورگان را شاهدی بر این مسئله دانست که سفالگر کلپورگان با انتخاب این نقش در جایگاه «ملااوک» (آدم خوب و وارسته) بر روی سفالینه هایش متأثر از اعتقادات و باورهایش است.

سرزیح : ساختار این نقش بر مبنای خط کشیده راست و منحنی است که بر لبه های ظروف سفالی و گاهی بر دسته سفالینه ها می نشینند. در فرهنگ و زبان بلوچی «زيح» به معنای مرز است و به نظر می رسد سرزیح، جدا از بیان بصری خود، نقشی تأکیدی نیز بر سایر نقوش دارد و باعث می شود سایر نقوش بیشتر به چشم آید. به نوعی نقش «سرزيح» مرزبندی میان لبه های سفالینه ها و سطح تماس با فضای بیرونی است.

کارکرد سفالینه های کلپورگان

در دنیای سنت همه محصولات در حیات مادی و معنوی انسان دخیل هستند. به عبارت صریح تر هیچ شیء بی مصرف و فاقد کاربردی در جوامع سنتی خلق نمی شود. همه اشیا در زندگی انسان جایگاهی داشته و به نوعی مصرف می شود. جامعة كلپورگان نیز یک جامعه سنتی است، جامعه ای که تمامی عناصر آن با انسان کلپورگانی ارتباط تنگاتنگی دارند. بنابراین همه اشیای سفالی کلپورگان دارای کاربردهای مادی یا معنوی هستند. 

ساده ترین و ملموس ترین شناخت مبتنی بر کارکرد در سفال کلپورگان کارکردهای روزمره است. تقریبا بیشتر سفالينه توليد شده در کلپورگان در زندگی روزمره آنها کاربرد دارد که از آن جمله می توان به انواع ظروف آشپزخانه قلیان، کوزه، خميردان، کاسه، قندان، دیگ، اسپند دودکن و نوعی اسباب بازی به شکل شتر اشاره داشت.

ارتباط اشيا با مجموعه های آیینی، یا ارتباط اشيا به گروه ها و طبقات اجتماعی و یا ارتباط طبقات اشيا با ایدئولوی های حاکم بر جامعه می تواند وجوهی از کارکردهای سفالینه های کلپورگان را مشخص نماید. در گذشته بعضی از سفالینه های این روستا جنبه آیینی داشته است و با ورود اسلام و روند تغييرات و الگوهای اجتماعی - فرهنگی کاربرد آن با اعتقادات جدید تطبيق يافته است.

گاهی عناصر موجود در طبیعت کلپورگان بر اساس اهمیتشان در سبک زندگی انسان کلپورگانی، به نقش تبدیل می شوند. در این حالت مرجع بیرونی نقش در زندگی انسان واجد کارکرد است نه مستقیما خود نقش. به عنوان مثال در کنار مصنوعات سفالی کاربردی چون ظروف مختلف، هنرمند سفالگر، حیوانی چون «شتر که در بلوچستان فراوان است و برای حمل و نقل انسان و بار از آن استفاده می شود، علاوه بر آن از پشم و شیر و گوشت شتر نیز در این منطقه به فراوانی استفاده می شود»  را این بار دستمایه ای برای ساخت اسباب بازی قرار می دهد.

گاهی در سفال کلپورگان اهمیت در کاربرد به همراه باورهای اعتقادی ترکیب می شود. بنابراین، کاربرد نقوش بیشتر جلوه می نماید. در طبیعت خشک بلوچستان گیاهان، آب و حتی کوهها که منشأ جریان آب هستند، به عنوان الگو برای طرح و نقش سفالينه ها به کار می روند که این مهم علاوه بربیان کارکرد مادی نشان دهنده کارکرد اعتقادی است. یعنی کوه، آب، گیاهان و حتی جانوران مفید برای او کاربرد دارد و این کاربرد موجب اهمیت یافتن آنها در زندگی بلوچ شده و در نهایت این عناصر به نشانه تبدیل می شوند.

از منظری دیگر می توان به وجه کاربردی نقوش سفال کلپورگان نگریست و آن تأثير قوی نقوش بر نظاره گر محلی و حتی غیربومی است. نقوش سفالینه های کلپورگان اگرچه ماهیتی هندسی دارند و بسیار ابتدایی جلوه می نمایند، اما تأثیر این نقوش بر انسان آن قدر قوی است که نه تنها نمایش طبیعی اشیاء به پای آن نمی رسد بلکه انسان را برای لحظه ای مسحور خود می کند، تا در بحر عميق معانی آن به مكاشفه بپردازد. «در طی قرون متمادی نقوش تزیینی در محیط زندگی همواره عملکردهای مهمی را عهده دار بوده اند؛  یکی از عملکرد آنها ایجاد لطافت و زیبایی در محیط بوده است. نقوش اگرچه به صورت انتزاعی نقش شده اند، ولی، با نظم و تعادل و آرایشی قابل فهم، هیچ گونه هرج و مرج مبهوت کننده ای به روح و عقل انسان عرضه نمی کنند. نقشها عامل ایجاد آرامش درونی در انسان و جلوگیری از ایجاد توهم و احساس حقارت می باشند»

نقوش سفالینه های کلپورگان متأثر از خاستگاه شكل گرفته آن، دارای مفاهیمی چون زایش و باروری، دفع نیروهای شر، چشم بد و شور، اتحاد و یکپارچگی با یکدیگر، و مقاومت در برابر سختیهاست. همچنین معانی چون استمداد از نیروهای طبیعت و طلب روزی نیز در نقوش سفالینه ها مستتر است. استمرار در شيوه ساخت محصولات به روش سنتی و بومی و نقش اندازی با بهره گیری از عناصر طبیعی سرزمین بلوچستان و باورها و اعتقادات قوم بلوچ کارکردی هویتی برای سفالینه های این منطقه رقم زده است. همچنین استفاده از مواد و مصالح بومی و تكيه بر شیوه های اصیل ساخت، سفالگری این منطقه را به یکی از بومی ترین هنرهای این استان تبدیل کرده است.

شاید از نظر اقتصادی و تامین معاش تولید سفال سنتی كلپورگان در عصر جدید مقرون به صرفه نباشد و شاید بهتر باشد نیروی كار این بخش را در جاهایی به كار گیریم كه از نظر بهره وری و بازدهی نیروی انسانی مناسب‌تر است اما رها كردن این هنر غنی به معنای تخریب تمدنی 5 هزار ساله است. آنچه كه به این هنر اهمیت ویژه‌یی بخشیده عدم تغییر روشهای ساخت آن در طی یك دوره ای طولانی می‌باشد كه مطالعه ی جدی باستان شناسان و مورخان را می‌طلبد و می‌تواند تمدنهای اطراف و آداب و سنتها و آیین‌ها و نوع مراودات و تجارت با همسایگان را در سیمای سفال كلپورگان مشاهده كرد. به نظر می‌رسد از نظر اقتصادی باید به ابعاد توریستی آن بیشتر توجه شود و در حفظ و پاسداری از شیوه‌های تولید آن بیشتر كوشید.
اگرچه نمی‌توان سهم این كارگاه را در اشتغال اهالی كلپورگان نادیده گرفت اما با توجه به حقوق و دستمزد پایین از نظر اقتصادی نمی‌توان برای آن جایگاه مهمی ‌قائل شد. آمار نشان می‌دهد فروش سفال در سراوان نسبت به بقیه صنایع دستی بومی‌ در جایگاه پایین‌تری قرار دارد. چنانچه سفال كلپورگان در بازارهای جهانی و داخلی به صورت اصولی بازاریابی شود شاید بتوان به صورت یك منبع درآمد ارزی و اشتغالزا برای اهالی بومی ‌منطقه روی آن حساب كرد.
این هنر می‌تواند از چند جهت نسبت به سایر تولیدات مهمتر جلوه می‌كند:
1 ـ حفظ و پاسداری میراث چندین هزار ساله ی این مرز و بوم.
2 ـ معرفی اصولی برای استقبال كشورهای خارجی از این نوع سفال.
3 ـ عدم نیاز به سرمایه گذاری فراوان.
4 ـ عدم تخصیص هزینه برای تربیت نیروی كار.
5 ـ اشتغالزایی بسیار زیاد از نظر فعالیتهای تولیدی و نیز از نظر خدمات سیاحتی با توجه به امكانات محدود.
6 ـ عدم قابلیت رقابت دیگر كشورها; زیرا هنری است منحصر بفرد و تنها در این منطقه رواج دارد.

با توجه به این خصوصیات می‌توان نسبت به سیاستهای اتخاذ شده برای سفال كلپورگان تجدیدنظر كرد و با توجه بیشتر به ابعاد فرهنگی سنتی و توریستی و خدمات سیاحتی و درآمدزایی و نیز بعد تاریخی می‌توان بیشترین سرمایه گذاری را در زمینه سیاحتی كردن منطقه انجام داد تا برای سفال كلپورگان در اقتصاد منطقه همچنین در هنرهای سنتی و قدیمی ‌در ایران و جهان جایگاهی مناسب پیدا كرد و این میسر نخواهد شد مگر با توجه بیشتر نهادها و سازمانهای دولتی برای غنی كردن و حفظ و شناسایی آن از طریق نمایشگاه‌های داخلی و بین المللی. 

مرداد ماه ۱۳۹۶ ارزیابان سازمان یونسکو به منظور بررسی ظرفیت‌های روستای «کلپورگان» به عنوان نخستین روستای نامزد شده ایران برای ثبت جهانی وارد این روستا شدند. و بعد از داوری یک ماه بعد به عنوان میراث ارزشمند موزه زنده سفال ثبت جهانی شد در آذر ماه ۱۳۹۶ و در جشن ثبت جهانی این روستا، رئیس منطقه‌ای شورای جهانی آسیا و اقیانوسیه و معاونش لوح ثبت روستای سفالگری کلپورگان به عنوان نخستین روستای جهانی منطقه آسیا و اقیانوسیه را به مسوولان و مردم سیستان و بلوچستان واگذار کردند.

ما هم از شما درخواست می کنیم برای زنده نگهداشتن تنها موزه زنده سفالگری جهان از کلپورگان دیدن کرده و از سفال های ساخته شده دست زنان این روستا خریداری نمایید تا این هنر همیشه زنده و ماندگار باشد .