زبان شناسان درباره ی زبان، تعریف های گوناگونی ذکر کرده اند و در مجموع می توان غالب این تعریف ها را این گونه خلاصه کرد: زبان، مجموعه ای نظام مند در ذهن انسان است که به وسیله ی آواها یا نشانه های نوشتاری و بر اساس قواعد دستوری و معنایی و آوایی صورت خارجی می یابد و برای بیان افکار و احساسات و ایجاد ارتباط بین اذهان به کار می رود ، زبان می تواند با واژه های محدود با کمک قواعد دستوری تا بی نهایت جمله بسازد. این تعاریف، کلیه ی زبان ها ، و گویش ها و لهجه ها را شامل می گردد. اما آن چیزی که شما خواهان آن هستید که بلوچی را زبان بنامیم یا لهجه، تعریف از دیدگاهی دیگر و موضوع دیگری است. زبان از دیدگاهی دیگر به گویشی گویند که پشتوانه ی سیاسی دارد و ملتی آن را در کشور خود به عنوان زبان رسمی و اداری پذیرفته اند، در این معنی، فارسی تاجیکی هم زبان است ولی در حقیقت از نظر ساختار، لهجه ای از زبان فارسی است.
به هر حال، هر زبان می تواند دارای چند یا چندین گویش باشد، گویش ها ، شاخه های زبان هستند، که بنابر شرایطی که قبلا گفتیم تغییراتی در ساختار و تلفظ و مخارج واجها و تعداد واژه ها یافته اند، به گونه ای که سخنگویان یک گویش به آسانی نمی توانند سخن گویش وران دیگر را بدون آموزش و یاد گیری آن گویش متوجه بشوند. پس گویش در این معنی شامل کلیه ی زبان هایی می گردد که امروزه از آن ها به عنوان زبان های ایرانی می شناسیم، مثلا فارسی ، کردی، لری، گیلکی، بلوچی، تالشی، پشتو، و...گویش هایی از یک زبان ایرانی در زمان باستان هستند، و امروزه به عنوان زبان مطرح هستند، و هر کدام از آن ها دارای چند یا چندین گویش هستند و درباره ی بلوچی در ادامه ی بحث بیشتر توضیح خواهیم داد.
اما لهجه ، به تلفظ های گوناگون یک زبان یا گویش می گویند، به گونه ای که سخنگویان، زبان کلیه ی لهجه ها را می فهمند. مثلا فارسی ، دارای دهها لهجه است، و همه ی آن ها برای کسانی که فارسی را بلدند، قابل فهم است، البته استثنائاتی در پاره ای از واژه ها هست که شاید معنی آن ها فهمیده نشود، مثلا لهجه های اصفهانی ، شیرازی، کرمانی، همدانی، تهرانی، مشهدی، بوشهری و...لهجه هایی از فارسی اند و همه برای فارسی زبانان قابل فهم هستند.

بلوچی با توجه به توضیحاتی که دادیم، زبان است و چنانکه برخی می پندارند، لهجه ای یا گویشی ی فارسی نیست، چنانکه برخی می پندارند ، لهجه ای یا گویشی از فارسی نیست ، چنانکه در بحث تقسیم بندی زبان شناسان، گفتیم حتی این دو زبان در دو گروه مختلف قرار دارند، بلوچی به شمال غربی تعلق دارد و فارسی به جنوب غربی. و گفتیم بلوچی همراه با فارسی و برخی از زبان های دیگر از یک زبان های باستانی نشأت گرفته است. همچنانکه فارسی، تاریخ کهن دارد، و فارسی امروز دنباله ی آن است، زبان بلوچی باستانی نیز بوده است که زبان بلوچی امروز دنباله ی آن است. دوره ی باستان به طور کلی 1000 سال پیش از میلاد مسیح، یعنی سال استقرار ایرانیان در سرزمین ایران، تا 331 پیش از میلاد یعنی سال سقوط هخامنشیان را شامل می گردد. قریب به اتفاق زبان شناسان و پژوهشگران زبان های ایرانی ، چه فرنگی و چه ایرانی، بر این معترف هستند. شما و خوانندگان گرامی برای اطلاعات بیشتر می توانید به آثار این پژوهشگران مراجعه فرمایید: از جمله دانشمند روسی ارانسکی، و دیگردانشمندان و پژوهشگران فرنگی مانند الفنباین، بیلی و...؛ دانشمندان ایرانی هما نند دکتر ابوالقاسمی، دکتر ایران کلباسی، دکتر مهری باقری، دکتر ماهیار نوابی، دکتر خانلری، دکتر معین و... همه بر این اقرار دارند که بلوچی از زبان های ایرانی است که شکلی کهن داشته است و تا امروز روند خودرا طی کرده است.در ضمن اگر به کتاب های تاریخی و سفرنامه ها نظری بیاندازیم، بسیاری از نویسندگان و جهانگردان که در زمان های گذشته به بلوچستان گذر کرده و یادداشتهای خود را نوشته اند بر این نکته اشاره دارند که بلوچان، زبان دیگری غیر از فارسی دارند. از جمله ی این نویسندگان جهانگرد می توان به اصطخری در مسالک و ممالک و مقدسی در معجم البلدان اشاره کرد.
نکته ای که در اینجا می گوییم ، قابل توجه است؛ چنانکه برخی می پندارند زبان بلوچی همان زبان رایج در مرکز استان، زاهدان نیست، زبان بلوچ ها ی زاهدان و برخی از مراکز شهرهای دیگر، به ویژه تحصیل کردگان، به فارسی نزدیک شده است، در صد بسیار بالایی از واژه های آنان فارسی است، شاید آگاهی آنان که بلوچی را لهجه یا گویشی از فارسی می پندارند ، به این محدود است که بلوچ زبانان همه مانند برخی از تحصیل کردگان زاهدانی سخن می گویند و اشتباه آنان در همین است. آنان کافی است که نگاهی به نشریات بلوچی که اشعار نو و کهن، نوشته های داستانی و مقاله های گوناگون بلوچی ، در آن ها به چاپ رسیده است، بیاندازند یا اینکه مدتی با مردم بلوچ شهرها و روستاهای جنوب شرق استان و بلوچ های ساکن در خارج از محدوده ی سیستان و بلوچستان ایران هم سخن باشند، متوجه خواهند شد که ساختار این زبان، غیر از آن چیزی است که می پنداشتند.
و همچنین زبان بلوچی دارای ادبیاتی کهن و کم نظیر در میان اقوام ایرانی است. در چند کشور ، دارای مخاطبان و سخنگویان بسیار است، و در برخی از دانشگاه ها به صورت مستقل تا مقطع دکترا تدریس می گردد. و در برخی از دانشگاههای اروپایی به عنوان یکی از زبان های مهم ایرانی در رشته های ایرانشناسی و زبان های ایرانی، بررسی و پژوهش و تدریس می شود.

پیشینه زبان بلوچى

در عصر حاضر پژوهشگران زیادى با باریک بینى و موشکافى ویژه‏اى سعى در اثبات قدمت و پیشینه تاریخى زبان بلوچى نموده‏اند. همچنین قبل از آزادى پاکستان نیز پژوهشگران و مستشرقانى که در این ناحیه جغرافیایى ویژه به ایفاى مأموریت مشغول بودند مانند "لانگ ورت دیمز"، "موکلر" وغیره نیز با کاوشهاى خویش، آراء گوناگونى در این باب ارائه نموده‏اند که براى نویسندگان و محققان بعدى به عنوان سند و دلیل؛ کاربرد زیادى داشته است. البته بر کتابهاى و نوشته‏هاى مستشرقان مذکور، همزمان با تخصصى شدن مطالعات تاریخى و پیشرفت و ارتقاء سطح آموزش و تحقیق، نقد و نظرهاى گوناگون اِعمال گردیده و کسانى که به اینگونه مطالعات و تحقیقات علاقه و اشتیاق نشان مى‏دهد با مطالعه و پژوهش در تاریخ باستان، اثرات تمدنى و بررسى خصوصیات تمدن و اجتماع بلوچ بر تحقیقات سطحى محققان گذشته؛ نقد و نظرهاى ویژه خویش را ابراز کرده‏اند.

در این پژوهش، من به آراء و نظریات "لانگ ورت دیمز"، "میرمحمد سردارخان بلوچ"، "میرشیرمحمد مرى"، "سید ظهورشاه هاشمى" و "میرجان محمد دشتى" استناد نموده و آن را مورد بررسى و کاوش قرار مى‏دهم. آقایان "لانگ ورت دیمز" و "میرمحمد سردارخان بلوچ" هردو معتقدند که زبان بلوچى جزءِ خانوادة زبانهاى آشورى و کلدانى بوده و با آنها پیوند و بافت ناگسستنى دارد اما برعکس نظر این دو محقق، "میرشیرمحمدمرى"، "سید ظهور شاه هاشمى" و "جان محمد دشتى" زبان بلوچى را شاخه ‏اى از زبانهاى آریایى می‏دانند، البته نظریات هردو گروه در میان محققان و مؤلفان و عامه مردم مورد قبول مى‏باشد. در سطور آینده تلاش خواهیم نمود که آراء و نظریات دوگروه فوق را به اختصار بیان و بررسى کنیم: 

1- میر محمد سردارخان بلوچ

"میر محمد سردارخان بلوچ" در پى تحقیقات خویش به این نتیجه رسیده که زبان بلوچى که امروزه مردم بلوچ به آن تکلم می‏نمایند، زبان اصیل مادرى آنها در ازمنه قدیم یعنى زبان کلدانى نیست، زیرا بلوچها بعدها زبان بلوچى رایج فعلى را اختیار نمودند۱

اشکال عمده ‏اى که بر این نظریه وارد است، آنست که این نظریه هیچگونه رابطه و پیوندى با فرهنگ بلوچى ندارد زیرا زبان هر ملت همیشه با فرهنگ آن رابطه ‏اى ناگسستنى و عمیق دارد و فرهنگ بلوچ، در میان تمام بلوچهاى ساکن پاکستان، ایران، افغانستان، کشورهاى عربى، آمریکا، اروپا و روسیه یکسان و مشابه هم می‏باشد. بنابراین نظریه "سردارخان گشکورى" در اینجا به بن‏ بست می‏رسد زیرا چگونه امکان دارد ملتى که در طول تاریخ موجودیت خویش را حفظ کرده زبان اصیل و مادرى خود را به بوته فراموشى سپرده باشد؟ بزرگترین نقد کننده نظریة فوق، "میرشیر محمد مرى" می‏باشد. وى در کتاب "تاریخ زبان و ادب بلوچى" چنین می نگارد:

«بنا به تحقیقات انجام گرفته چون اصلیت نژادى قوم بلوچ به ‏آریائیها بر می‏گردد، باید زبان بلوچى را نیز یک زبان از خانواده زبانهاى آریائى دانست که بلوچها در زمان سکونت خویش در "میروکوه" به آن گفتگو مىیکردند ولى بنا به تحولات تاریخى و نیازهاى متغیر، این زبان ساختار واژگان اصیل خویش را فراموش نموده و بسیارى از واژه‏هاى آن متروک شده و یا اینکه داراى چنان تطورات و تحولاتى گردیده که زبان اصیل گذشته، تبدیل به یک یا چند لهجه و گویش متفاوت شده است».

به درستى نمیتوان گفت که زبان بلوچها در ازمنه باستان چه بوده است البته یک نمونه از زبان بلوچى بنام "رگ وید" و دیدهاى دیگر موجود می‏باشد. زبان "رگ وید" نیز در یک دوره زمانى ویژه داراى ساختار نوشتارى نبوده بلکه به مرور زمان صورت ویژه نوشتارى بخود گرفته است و به همین علت در این زبان تفاوتهایى به چشم مى‏خورد که در بعضى اوقات افراد بومى نیز در فهمیدن این زبان دچار اشکال مى‏گردیدند.

با وجود دشواریهاى فوق، توانسته ‏ایم به برخى از الفاظ، رسوم و رواج هاى آنان پى ببریم و بر این نکته تأکید داریم که این زبان، زبان قدیم آریایى مى ‏باشد که، زبان "رگ وید" نیز ارتباط دارد. اگر نظرى موشکافانه به زبان هفت حلقه ابتدایى رگ وید و رسم و رواج آنان بیفکنیم، واضح مى‏گردد که قدیمى‏ترین کتیبه‏ هاى دوران هخامنشى به پارسى نگاشته شده‏اند و زبان بلوچى نیز یکى از شاخه‏ هاى پارسى مى ‏باشد. اکنون باید دید که در زبان آریایى چند خانواده وجود دارد که ‏به آنها زبانهاى خواهر بلوچى اطلاق مى‏گردد. بطورکلى درجهان 9 گروه عمده زبان وجود دارد:

  1. گروه آریایى
  2. گروه ارمنى
  3. گروه هیلنى
  4. گروه آلبانیایى
  5. گروه ایتالیایى
  6. گروه گالى
  7. گروه سلانى
  8. گروه تیتانى
  9. گروه هند و اروپایى

موضوع بحث ما در اینجا صرفاً بررسى گروه زبانهاى آریایى مى‏باشد که خود به 2 شاخه عمده سانسکریت و ایرانى تقسیم ‏مى‏ گردد. براى پرهیز از اطاله کلام صرفاً به بررسى شاخه ایرانى این خانواده مى‏پردازیم اگر چه تمام گروههاى ذکر شده رابطه نزدیکى با بلوچى دارند.

خانواده زبانهاى ایرانى داراى 8 شاخه مى ‏باشد:

  1. پارسى
  2. بلوچى
  3. پشتو
  4. کردى
  5. لرى
  6. دادرستانى
  7. ملتانى
  8. سرائیکى

2-  سید ظهور شاه هاشمی

سید ظهور شاه نتیجه مطالعات و پژوهشهاى خویش را درباره حسب و نسب زبان و فرهنگ و حدود و ثغور محل سکونت قوم بلوچ در کتاب "تاریخ زبان و ادب بلوچ" گرد آورى کرده است. وى در آن کتاب به تفصیل درباره اهمیت زبان در جوامع بشرى و ابتدا، توسعه و رشد و نقش زبان در فرهنگ و پیشرفت تمدنها بحث نموده، ایشان در خصوص مطالعات ویژه در زبانهاى بلوچى، فارسى، اردو و عربى ید طولایى داشته است و مطالعاتى زبان‏شناسى وى در مجامع علمى از اهمیت و اعتبار ویژه ‏اى بر خوردار است. "سید ظهور شاه هاشمى" در صفحه 53 کتاب مذکور مى ‏نویسد:

«اگرچه دانشمندان و پژوهشگران غربى تاکنون در باره محل دقیق مرز و بوم اصلى آریائیها قبل از مهاجرت، به یک نتیجه نهایى نرسیده ‏اند ولى به یقین مى‏ توان گفت که این قوم در یکى از مناطق جنوب روسیه یا ارتفاعات شمال ایران مى ‏زیسته‏ اند که تعیین حدود و ثغور دقیق آن مشکل مى‏ نماید البته بنا به نظر غالب دانشمندان سرزمین خوارزم همان "ایران ویج" مى ‏باشد.

در "اوستا" کتاب زرتشت پیامبر مقدس ایرانیان که داراى قدمت قابل توجهى مى ‏باشد از "ایران ویجه" نام برده شده است؛ به همین‏ منوال در کتابهاى پهلوى نیز این واژه وجود دارد. در متون اوستایى این کلمه "ایران ویجه" یا "ایران و تجمه" ضبط گردیده است. علاوه بر آن اسامى، بسیارى از مناطق دیگر که به کمک آن مى‏توان محل سکونت آریائیها را حدس زد، نیز در اوستا ذکر گردیده است.»

" ابراهیم پور داوود" اوستا شناس مشهور با مطالعه دقیق کتابهاى "مورخان" و استناد به آنها چنین اظهار نظر مى‏نماید:

"تل ایران ویج را در شمال شرق دانسته مى‏نویسد: ایران ویج به ترتیبى که در فرو گرد اول و ندیداد آمده نخستین اقامتگاه ایرانیان است که از آنجا به سغد و مرو و بلخ و نیسایه (Nisaya) و هرات و کابل و هلمند دست اندازى مى‏ کردند. بنا به تقریر دانشمندان هلندى، ایران ویج را باید سرزمین خوارزم یا خیوه کنونى بدانیم".

نام خوارزم قبل از حکمرانان هخامنشى نیز در متون تاریخى به چشم مى ‏خورد. "پور داوود" درباره قدمت این نام مى ‏نویسد:

«تمدن خوارزم به هزار و سیصد و ده (1310) سال پیش از میلاد مسیح بر مى‏ گردد. در حالى که مورخان یونانى از جمله خانتوس (Xantus) به قطع و یقین معتقدند که زرتشت در سال 1080 قبل از میلاد مى ‏زیسته است.

اکنون به بررسى سرزمینى مى ‏پردازیم که از مرز غربى ایران آغاز گردیده و با در نوردیدن هندوستان مرزهاى چین را به احاطه خویش در مى‏آورد. این منطقه مرکز رشد و نمو دوشاخه قدیمى زبان آریائى است و سایر زبانهاى موجود در این منطقه پهناور نیز شاخه‏ هاى فرعى این دو زبان مادر به حساب مى ‏آیند. این دو زبان مادر همان "سانسکریت" و "اوستائى" مى ‏باشند که منبع و مصدر تمام زبانهاى فرعى ایران و شبه قاره هند (منطقه دراویدیها) به شمار مى‏ روند.»

زبان بلوچى از نظر قدمت در خانواده آریایى در مقام دوم و بعد از زبان پهلوى قرار مى‏ گیرد. سوال بى پاسخ این است که چرا "اوستا" با وجود اینکه به پهلوى ترجمه شده تاکنون به زبان بلوچى ترجمه نگردیده است در حالى که دو نام دیگر اوستا بنامهاى زند و پازند نیز در کنار ترجمه پهلوى موجود مى‏باشند که "زند اوستا" تفسیر پهلوى و "پازند" حاشیه تفسیر اوستا به پهلوى به حساب مى‏آیند.

مى ‏توان گفت که زبان بلوچى هم عصر زبان پهلوى است. منتها پهلوى زبانها، زمانى که زندگى شهر نشینى را آغاز کردند، بلوچ زبانها در روستاها، کوهستانها و صحراها زندگى مى‏ کردند و نکته دوم اینکه پهلوى زبانها همیشه و همواره در سایه یک فرمانروایى و حکومت منظم خودى، زندگى بسرکرده ‏اند در حالى بلوچها در طول تاریخ موفق به ایجاد یک حاکمیت سیاسى مستقل نگردیدند و همیشه جزء تابع سایر حاکمیتها بوده و در زیر پرچم آنها براى دیگران رزمیده‏ اند

3 - میرجان محمد دشتى

میر جان محمد دشتی در تحقیقات تازه‏ اى در کتاب "غناى فرهنگى بلوچ" در این باره چنین مى ‏نویسد:

"در خصوص زبان بلوچى با استناد به جلد چهارم تاریخ کمبریج ایران مى‏ توان گفت که زبان بلوچى شاخه ‏اى از گروه زبانهاى پهلوى مى ‏باشد و خود پهلوى شاخه ‏اى از زبان پارتى خانواده هند و ایرانى به‏ شمار مى ‏رود که مردم ساکن جنوب غرب البرز به آن تکلم مى‏کردند".

"میرجان محمد دشتى" در ادامه بحث در صفحه 19 همان کتاب نوشته است:

«پیوند نزدیک زبان بلوچى بیشتر با زبانهاى ایرانى از جمله اوستاى قدیمى و فارسى قدیم مى‏باشد و شواهد و دلایل موثق در زمینه منسوب بودن بلوچى به "گروه سمیتک" وجود ندارد و این نظریه که‏ زبان بلوچى واژه‏ هاى خویش را از زبانهاى عربى، به ویژه کلدانى وام گرفته بکلى نادرست است.»

میر جان محمد دشتى با تقسیم بندى شاخه‏ هاى گوناگون خانواده زبانهاى هند و اروپایى و هند و ایرانى به  ده شاخه، دهمین آن را منسوب به خانواده هند و ایرانى نموده و زبان بلوچى را در ردیف زبانهاى فارسى، کردى، پشتو، واکى و اوستایى به شرح ذیل قرار داده است:

خانواده هند و ایرانى

کافرى
هندى
ایرانى
اشکن
سانسکریت
فارسى قدیم
کیتى
پراکرت
اوستایى
پریسون
پالى
فارسى میانه
ویگلتى
هندى
پارتى
 
بنگالى و سایر زبانهاى نو
کروسامین
 
زبانهاى هند و ایرانى
سغدى
 
 
کوتائى
 
 
فارسى
 
 
کردى
 
 
بلوچى
 
 
پشتو
 
 
واکى
 
 
اوستک

از تمام مباحث گفته شده به این نتیجه مى ‏رسیم که زبان بلوچى جزء خانواده زبانهاى ایرانى است و به علت نزدیکى زبانهاى مختلف این خانواده، ارتباطات عمیق زبانى بین آنها وجود دارد. 

خانواده زبانهای ایرانی شامل: فارسی، بلوچی، تاجیکی،افغانی(پشتو)،آسی، کردی، تاتی، طالشی، زبانهای پامیر(شُغنی، روشانی rušani و غیره) ونیز یک تعداد زبانها و گویشهای دیگر که در ایران کنونی، افغانستان ،آسیای مرکزی،پاکستان و دیگر کشورهای شرقی به آنها تکلم می شود، می گردد.بعضی زبانهای باستانی که فقط از طریق اسناد مکتوب ازآنها اطلاع داریم نیز به این گروه تعلق دارند. این زبانها عبارتند از زبان اوستایی که زبانی است که مجموعه متون مقدس دین زرتشتی یعنی کتاب اوستا به آن نوشته شده؛ فارسی باستان یا زبان کتیبه های میخی دوران هخامنشی (قرن های سوم تا هفتم میلادی)؛ سغدی یا زبان ساکنان قدیم دره رودخانه زرافشان ،خوارزمی یا زبان ساکنان خوارزم قدیم (در کرانه فسمت سفلای آمودریا{= جیحون} و چند زبان 

دیگر) همچنین اطلاعاتی از زبان مادی، یعنی زبان قبایل ماد که در قرن هشتم قبل از میلاد دولتی تشکیل دادند که مرکزش شهر همدان بود در دست است.

از زبان سکایی، یعنی زبان قبایل جنگجوی سکاداسکیت؛ اسکوث ،که در دوران باستان در سرزمین های میان سواحل دریای سیاه و دریای آزوف تا مرزهای چین زندگی می کردند نیز مواردی در دست است.  از زبانهای ایرانی کنونی، غربی ترین آنها زبان کردی است. شمالی ترین زبان ایرانی، زبان آسی است که در دوسوی بخش مرکزی کوههای اصلی قفقاز به آن صحبت می شود. جنوبی ترین زبان ، زبان بلوچی است.   

زبان بلوچی، از زبانهای زنده ایرانی است که تاریخ کهن دارد. این زبان از شاخه های زبانهای گروه ایرانی غرب است. این زبان همانندیهایی با نمایندگان اصلی ایرانی میانه غربی دارد.با این حال ،بلوچی ویژگی های خاص خود را داراست و از جهت هایی خاص تفاوت هایی با آنها دارد.

اگر چه بلوچستان در بخش شرقی فلات ایران واقع شده است، اما زبان بلوچی به گروه زبانهای شرقی ایران تعلق ندارد، بلکه وابسته به گروه زبانهای غربی است در حقیقت این زبان شباهت زیادتری به زبانها و لهجه های تاتی، طالشی؛ و گیلکی دارد تا به فارسی، بشاگردی، لاری و لری.

گروه زبانهای غربی ایرانی ،به دوگروه زیر تقسیم می شوند. گروه اول؛ در حقیقت ادامه زبان پهلوی ساسانی است و طبعاً به آن زبان شباهت فراوان دارد و گروه دوم ادامه زبان پهلوی پارتی است.. امروزه در حالی که فارسی معاصر ادامه گروه اول یعنی پهلوی ساسانی است، بیشتر لهجه ها و زبانهای دیگر ایرانی وابستگی خود را به زبان دوران پارتی حفظ کرده اند.

وضعیت زبان بلوچی در این میان پیچیده تر از سایر زبانهاست. به این معنی که این زبان گاهی بسیار به زبانهای گروه نخست (ساسانی) نزدیک می شود و گاهی به شدت از آن فاصله می گیرد و به زبانهای گروه دوم (پارتی) نزدیک می شود. به همین جهت، با این که بلوچی جز گروه زبانهای ایرانی است، هنوز ریشه های آن و وابستگی قطعی آن به یکی از این گروه های زبانی مشخص نشده است و تنها می دانیم که این زبان مطمئناً زبانی ایرانی و وابسته به گروه زبانهای غربی است.

طبق نظر زبانشناسان ؛ زبان بلوچی به همراه زبانهای فارسی ،پشتو؛ آسی و کردی، زبانها نو ایرانی را تشکیل می دهد که این زبانها هنوز زنده هستند.زبان بلوچی نو که در حال حاضر بین بلوچ زبانان تکلم می شود، زبانی مستقل بوده و مانند زبانهای دیگر برای خود دوره های مختلفی را طی کرده است.

دکتر محسن ابوالقاسمی معتقد است که از ایرانی باستان تا آنجا که مدرک در دست داریم چهار زبان مستقیماً منشعب شده است:

  1. اوستایی
  2. مادی
  3. سکایی
  4. فارسی باستان

به یقین می توان گفت که زبانهای دیگری هم مستقیماً از ایرانی باستان منشعب شده بوده که از آنها چیزی باقی نمانده است. چون در دوره میانه و در دوره نوین زبانهایی مانند سُغدی و بلوچی داریم که هیچ یک از آنها را به ملاقات زبانشناسی نمی توان از زبانهای اوستایی و سکایی و فارسی باستان منشعب دانست. پس ناچاریم بپذیریم که سغدی باستانی هم بوده که در دوره میانه زبان سُغدی دنباله آن است.

همچنین باید بپذیریم که زبان بلوچی باستانی هم بوده است که زبان بلوچی دنباله آن است. دوره باستان به طور کلی از  1000 پیش از میلاد مسیح، سال استقرار  ایرانیان در سرزمین ایران تا 331 پیش از میلاد مسیح؛ سال سقوط هخامنشیان را در برمی گیرد.     

درباره نظام آوایی بلوچی، هنوز کار سزاوار و مستقلی انجام نگرفته یا منتشر نشده است؛فقط به صورت پراکنده و جزئی در برخی از کتابهای بررسی زبانهای ایرانی، توضیحاتی در این زمینه داده شده است.

نظام آوایی بلوچی بسیار کهنه است. در نظام هشت مصوتی این زبان(ū ē ō  īi u  )تقابل میان مصوتهای کوتاه و بلند که خاص زبانهای ایرانی میانه است؛ حفظ شده است.

زبان بلوچی با فارسی نو؛ از نظر نظام آوایی و دستوری و واژگانی تفاوتهای زیادی دارد. برخی از آواها (مانندی مجهولی و مجهول) که در پارسی باستان و فارسی میانه و فارسی دری قدیم بوده اند و اکنون در فارسی جدید موجود نیستند، در زبان بلوچی به خوبی حفظ شده اند.

همخوانهای برگشته در (ﭧ) , (ﮌ) ؛ (ﮉ) زبان بلوچی و برخی دیگر از زبانهای ایرانی مانند پشتو ،وجود دارند.

از میان این سه همخوان (د) (ﮌ) پسگامی و (ﭧ) و (ﮉ)  کامی هستند. مادر این کتاب این همخوانها را با نشانه های لاتین ﭧ ﮌ ﮉ đ ŧ ř نوشته ایم. در زبان بلوچی واژه هایی که در پارسی دری باهای غیر ملفوظ هستند؛ در بلوچی به جای تبدیل به (های غیر ملفوظ) هنوز ریخت اصلی خود (گ) را حفظ کرده اند.مانند:

پارسی
بلوچی
دیوانه
دیوانگ  dēwānag
جامه
جامگ   jamag
روزه  
روچگ  rōčag
دانه  
دانگ   dānag

همچنین (های غیرملفوظ) یا (بیان حرکت) که در برخی واژه ها به جای (گ) می آید ،در پایان کلمه به صورت a می آید ولی در فارسی رسمی امروز ایران a به e بدل شده است. مانند : پارسی: خواجه. بلوچی: واجَهwāja (به معنی آقا و سرور).

هجا یا واژه ،در بلوچی می تواند ابتدا به ساکن باشد، یعنی همخوان ساکن می تواند در آغاز هجا بیاید؛ نمونه را : گوستgwast (گذشت). این ویژگی بویژه در شعر بلوچی بیشتر آشکار است و همخوان آغازی ساکن از وزن ساقط است. ویژگی ابتدا به ساکن در فارسی دری وجود ندارد.

یکی دیگر از ویژگی های زبان بلوچی این است که هجا می تواند دارای سه همخوان ساکن در کنار هم باشد. مانند : مندرmandr به معنی فریب و خدعه.این ویژگی در پارسی وجود ندارد و فقط در برخی از واژه های قرضی مشاهده می گردد.

آمیختگی و دگرگونی زبان بلوچی، مانند هرزبان دیگری طبیعی است، اما به سبب شرایط گوناگون، بویژه موقعیت جغرافیایی و زندگی عشایری مردم بلوچ ؛این آمیختگی و دگرگونی را ،نسبت به بسیاری از زبانهای دیگر، کمتر پذیرا بوده است.

نمونه را مذهب در زندگی بلوچها بسیار نفوذ دارد، ولی با این حال بسیاری از واژه های مذهبی که در بیشتر زبانهای اقوام مسلمان ،واژه های تازی هستند، در بلوچی به همان شکل کهن و بنیادین خود برجا مانده اند و به کار می روند. مانند:

بلوچی  
  پارسی
دزماز   dazmāz  
وضو
دروت  dorūtdrōt    
صلوات
چل یک  čelyeic    
زکات
نمازی  nomāzi  
سجاده
بانگ  bāng    
اذان
بانگوک  bāngōk    
موذن
روچگ  rōčag    
روزه
دپ بوج  dapbōj  
افطار
آبدست  pdastā        
طهارت
پیش نماز  pēšnomāz
امام جماعت
نماز کنگ  nōimz kanag
نماز کردن
دم   dam    
ورد

البته واژه های تازی بسیاری از طریق زبان فارسی؛ به زبان بلوچی، راه یافته اند.اما آن واژه ها، تلفظ و بسیاری از آنها معنی اصلی خود را از دست دادند:

تازی
بلوچی
معنی
فهم  
پهم
استعداد و حافظه
مخلوق
مهلوک
مردم عامه

زبان بلوچی از زبانهای دیگری مانند فارسی؛ اردو، براهویی، سندی، و..... تأثیر پذیرفته و واژه های گوناگون را از آنها وام گرفته است. با توجه به رشد سواد مردم و تأثیر رسانه های گروهی و به کارگیری زبانهای فارسی واردو و انگلیسی در مدرسه های مناطق بلوچ نشین ،متأسفانه هر روز شاهد از دست رفتن تعدادی از واژه های اصیل بلوچی ،که صدها و هزاران سال پابرجا بوده اند ،هستیم.

گویش های مهم بلوچی

تاریخ پیچیده قوم بلوچ و وجود قبایل و تیره های بسیار و زندگی قبیله ای گذشته و ازدواجهای درون قبیلهای، موجب شاخه شاخه شدن قابل توجه این زبان شده است. به طوری که این زبان دارای چندین گویش یا گروه گویشی است که هر کدام خود شامل تعداد بسیار زیادی لهجه است.

برخی از این گویشها عبارتنداز: گویش شرقی ،گویش غربی ،گویش رخشانی، گویش سراوانی؛ گویش لاشاری و کاروانی از میان چندین گویش زبان بلوچی، دو گویش بیشتر رواج دارد و بیشتر مورد توجه پژوهشگران قرار گرفته است.

  1. گویش شرقی یا شمالی و شمال شرقی
  2. گویش غربی یا جنوبی و جنوب غربی

تفاوت عمده این دو گویش ، در تلفظ واژه هاست. به گونه که سخنگویان یک گویش ؛بدون آشنایی با گویش دیگر ،از فهمیدن و درک آن سخنان ،ناتوان هستند.

گویش شرقی

این گویش در شمال پاکستان و شرقی ایالت بلوچستان پاکستان رایج و خود دارای چندین لهجه است. عمده ترین طوایفی که با این گویش سخن می گویند ،مریmari و بگتیbogŧiهستند. این گویش در گذشته بیشتر موردمطالعه و تحقیق پژوهشگران کشورهای غربی؛ بویژه انگلیسی ها قرار گرفته است. و در دوره اخیر نیز پژوهش هایی در مورد ادبیات عامیانه و اشعار و آثار این گویش انجام گرفته است و بسیاری از آثار گردآوری شده و به وسیله آکادمی بلوچی کویته ، مرکز ایالت بلوچستان – به چاپ رسیده است. در گویش شرقی برخلاف گویش غربی (مکرانی)، همخوان های (غ خ ف ث ذ) تلفظ می شوند.

گویش غربی

 به این گویش مکرانی makkorāniنیز می گویند. از این جهت که در بیشتر در بخش مکران بلوچستان ؛تکلم می شود . این گویش مطرح ترین گویش زبان بلوچی در زمان کنونی است و به عنوان زبان ادبی و نوشتاری هم کاربرد دارد.

بخش عمده آثار نویسندگان و شاعران معاصر بلوچ به این گویش نوشته و سروده شده اند.شادروان سید ظهور شاه هاشمی؛ پژوهشگر و نویسنده بلوچ ؛پس از عمری تلاش و بررسی و پژوهش ، این گویش را به عنوان گویش معیار و ادبی زبان بلوچی برگزید و مورد توافق بیشتر پژوهشگران و نویسندگان بلوچ قرار گرفت .ملا فاضل ؛ از بزرگترین شاعران کلاسیک و تأثیر گذار بلوچ در حدود یکصد و پنجاه سال پیش به این گویش شعر گفته است. از ویژگی ها این گویش این است که در آن ،برخی از صامتهای موجود در فارسی (غ خ ف) تلفظ نمی شوند.    

بلوچ غربی    
 بلوچ شرقی      
ترجمه فارسی
نگن nagan  
نغن
نان
بارگ bārag  
بارغ  
باریک
زراگ zrāg  
زراغ
زالو
هدا hodā  
خذا  
خدا
دراه drāh    
دراخ  
تندرست
روچ rōč
روش
روز،خورشید
درچک dračk
درشک  
درخت
مچاچ mečēč
مشاش
مژه
مرچی merčī  
مرشی  
امروز
زرد zerd    
زطرد  
دل، قلب
دراج drāj  
دراز  
دراز
مجگ majg  
مرگ  
مغز
واجه wāja
 واژه  
سرور،آقا
گوات gwāt    
گواث  
باد
روت rōt  
روت
روده
پتن patan
 پتن
پهن
چات tčā
جان
چاه
وت wat
 وَن
خود
پاد pād
پاذ
پا
ساد sād
ساذ
ریسمان
لَد lad
لذ
جنگل
اودا ōdā
اوذا
آنجا
مدگ madag  
مذگ
ملخ
هید hēd
هند ، خیز
عرق
آدینک ādēnk
آذینغ
آینه
سرگ sarag
سغر
سر
نوک nōk
نوخ
نو، تازه،ماه نو
اسپیت espēt
سُونث
سفید

در این جا برای نشان دادن میزان نزدیکی زبان بلوچی با زبانهای ایران باستان ،به سنجش واژگانی و آوائی این زبان بازبانهای پارسی باستان و اوستایی و پارسی میانه ،می پردازیم:

بلوچی
پارسی باستان
معنی فارسی
آپ  āp
āpi
آب
ادا  edā
idā
اینجا
اچ  ač
hača
از (حرف اضافه)
پاد  pād
pāda
 پا
نسک   nasak
had
تباه کردن
بلوچی
اوستایی
فارسی
شات  šāt
šata
شاد، شادمانی
نپتک  naptek
napāt
نو، فرزند زاده
مش  mašš
maxši
مگس
نگوشگ  negōšag
nigaōš
گوش دادن
هور  hawr
awra
ابر، باران
اسپنتان  espantān
spanta
اسپند
چات  čāt      
čāt
چاه
زرد  zerd
zered
دل،قلب
زامات  zāmāt
zāmātar
داماد
زر  zer
zrēh-zrayah
دریا
دراج  drāj
drāj
دراز
هشک  hošk
huška
خشک
پچ ـ پاچ  pač _pāč
apač
باز، گشاده
زان  zān
zān
دان(دانستن)

واژه های بلوچی ای که ریخت کهن خود راحفظ کرده اند و با معادل خود در پهلوی ،بسیار همانند هستند،فراوان اند و می توان از آنها واژه نامه ای فراهم آورد. نمونه را تعدادی از آنها عبارتند از:

بلوچی
پهلوی
فارسی
آپ  āp
āp
آب
گین  gīn
gyān
جان
گیگ  gēg
gyān
جا
نون  nūn
nān
اکنون
دات  dāt
dāt
داد
آهوگ  āhūg
āhāg
آهو
براه  brāh
brāh
درخشندگی
سارتی  sarti
sartih
سردی
کپوت  kapot
kapot
کبوتر
دوت  dūtt
dūt
دود
سُهر  sohr
sohr
سرخ
بام  bām
bām
روشنی
بامیگ  bāmig
bāmig
فروغ
نیمروچ  nēmrōč
nēmrōč
نیمروز ، ظهر
سُهن  sohn
saxvan
سخن
اُمیت  omēt
umēt
امید

زبان بلوچی یکی از زبان‌های گروه ایرانی کنونی است و به همراه زبان فارسی، کردی، پشتو و آسی مهم‌ترین زبان‌های ایرانی نوین را تشکیل می‌دهند. این زبان در شرق ایران و در سرزمینی که سه کشور همسایه ایران و پاکستان و افغانستان را از نظر جغرافیایی به هم پیوند می‌دهد، تکلم می‌شود. زبان بلوچی خود دارای چند گویش است و برخی از گویش‌ها نیز دارای چند لهجه هستند، گویش‌های مهم در بلوچستان ایران عبارتند از مکرانی، سرحدی، سراوانی، کاروانی، که گویشوران آنها نسبت به گویش‌های دیگر مانند فنوجی، لاشاری، کتیچی و... بیشتر هستند.
در بلوچستان پاکستان نیز چند گویش وجود دارد که مهم‌ترین آنها عبارتند از مکرانی، رخشانی و گویش شمالی یا شرقی و چند گویش دیگر. گویش شرقی در شمال یا شرق بلوچستان پاکستان رواج دارد. اختلاف بین برخی از گویش‌های بلوچی گاهی به جایی می‌رسد که فهمیدن سخنان یک گویش برای گویشوران گویش دیگر که با آن آشنایی نداشته باشند، دشوار می‌شود. برای مثال برخی از واج‌هایی که در گویش شرقی تلفظ می‌شوند، در گویش جنوبی یا مکرانی وجود ندارند، مثلاً در گویش شرقی حتی واج‌هایی مانند «ث th» هنوز کاربرد دارد.
 
از نظر ساخت واژگان، زبان بلوچی زبانی ترکیبی است و در زمینه اشتقاق واژگان جدید می‌تواند یک زبان زایا و فعال باشد، همچنین این زبان در بعضی موارد، مقدار بیشتری از خصوصیات آوایی، واژگانی و دستوری زبان‌های ایرانی قدیم را نسبت به دیگر زبان‌های ایرانی نو، مانند فارسی نو، حفظ کرده است.
گنجینه‌ای بزرگ از واژه‌های فراموش شده فارسی

زبان بلوچی، از گذشته‌های دور، تحت تأثیر زبان فارسی بوده است. میزان واژه‌های فارسی در بلوچی گذشته و معاصر، ژرفای این تاثیرپذیری را نشان می‌دهد. این ارتباط واژگانی فقط به فارسی معاصر محدود نیست بلکه صدها واژه مشترک میان بلوچی و فارسی دری وجود دارد، که بسیاری از آنها، در فارسی کنونی فراموش گشته‌اند و جای آنها را واژه‌های بیگانه گرفته است، ولی در زبان و ادب بلوچی، همچنان کاربرد دارند.
بنابراین زبان و ادب بلوچی، گنجینه‌ای بزرگ از واژه‌های فراموش شده فارسی نیز هست. از آنجا که بسیاری از این واژه‌ها نمونه‌های اندکی در فارسی دارند شاید از نظر معنی و مفهوم به گونه‌ای که باید، روشن نباشند، در این مورد واژه‌های بلوچی می‌توانند راهنمای بجا و شایسته‌ای باشند.
 بلوچ ادبیات پرباری دارند، قدمت متون نظم آنها به چند سده پیش برمی‌گردد، اگر چه عمده این متون شفاهی بوده‌اند، اما بخش قابل توجهی از آن‌ها را پژوهشگران معاصر گردآوری و به چاپ رسانده‌اند، با بررسی دقیق این متون می‌توان به نتایجی درباره ساختار این زبان و تحول زمانی آن پی برد.

رابطه زبان بلوچی با زبان‌های باستانی ایرانی

مبنا و پایه تمام زبان‌های ایرانی مایه و مصالح مشترکی است که همانا قواعد دستوری و ذخیره لغوی زبان اصلی و مشترک ایرانی است. ولی این مایه اصلی و مشترک در هر یک از زبان‌های ایرانی بر حسب قوانین داخلی تکامل هر زبان بخصوص، دستخوش تغییر شده و چون قوانین داخلی تکامل زبان‌های ایرانی متفاوت بوده بدیهی است که مایه اصلی که در آغاز برای همه مشترک بوده تغییر شکل یافته و در هر یک زبان‌های ایرانی به صورت دیگری درآمده است.
ساخت دستوری و واژه‌های بنیادی یک زبان بی‌نهایت پایدار هستند و اساس یک زبان را تشکیل می‌دهند. البته ساخت دستوری و واژه‌های بنیادی به تدریج تحول پیدا می‌کنند، اما در طول تاریخ یک زبان پیوسته ثابت باقی می‌مانند. هیچ زبانی آن‌ها را از زبان دیگر قرض نمی‌کند. بنابراین توجیه اشتراک ویژگی‌های ساخت دستوری و واژه‌های بنیادی عمده زبان‌هایی است که جز از طریق قائل شدن به منشا واحد این زبان‌ها که ویژگی‌های عمده ساخت دستوری و واژه‌های بنیادی خود را از آن به ارث برده‌اند امکان‌پذیر نیست.
این منبع واحد که تمام زبان‌ها و گویش‌های ایرانی از آن مشتق شده‌اند، به‌طور قراردادی «ایرانی مشترک» نامیده شده است. گویش‌های ایرانی خویشاوند که بعدها به زبان تبدیل شده‌اند براساس یک فرایند دگرگونی به ادوار باستان (آغاز هزاره دوم ق م) می‌رسد، شکل گرفته‌اند. از ایرانی مشترک هیچ سند کتبی باقی نمانده است. بنابراین، تمام زبان‌های ایرانی خیوشاوند، قدیم و جدید، مکتوب و غیرمکتوب، با سخنگویان بسیار یا کم، تماما گویش‌هایی هستند که از ایرانی مشترک مشتق شده‌اند و در جریان یک تحول طولانی به صورت زبان‌های مستقل درآمده‌اند.
تفاوت‌های میان زبان‌های ایرانی مربوط به این امر است که در هر زبان معین، این میراث مشترک آغازین به صورت واحدی تحول نیافته، بلکه در ادوار مختلف براساس قواعد خاص تحول هر زبان و طبق شرایط تاریخی ملموس زندگی قومی که به این زبان گفت‌وگو می‌کرده است، دگرگون شده است. دگرگونی زبان‌های ایرانی در تاریخ طولانی تحول آن‌ها تا آن‌جا پیش رفته که امروز سخنگویان زبان‌های مختلف این خانواده در غالب موارد از درک زبان همدیگر ناتوانند... با این همه، با وجود تفاوت میان زبان‌های ایرانی، بررسی تاریخ این زبان‌ها نشان می‌دهد که تفاوت‌های واژگانی، آوایی و دستوری این زبان‌ها مربوط به اصل و منشا آن‌ها نیست، بلکه در جریان تحول خاص هر یک از این زبان‌ها پیدا شده است. متاخر بودن این تفاوت‌ها به وضوح در واژگان این زبان‌ها قابل مشاهده است. مثلا بخش قابل ملاحظه‌ای از واژگان فارسی، تاجیکی، پشتو، کردی و زبان‌های بی‌شمار دیگر از عربی گرفته شده است.
در حالی که زبان بلوچی، اگر دگرگونی‌های زمان متاخر را در نظر نگیریم، یکی از زبان‌هایی است که نسبت به زبان‌های خویشاوند خود کمتر دگرگونی پذیرفته است. این کمتر دگرگونی را می‌توان به آسانی در واژگان و ساختمان دستوری آن مشاهده کرد. البته همچنان که از قول ارانسکی زبان‌شناس روسی هر زبان در دوره‌های گوناگون بر بنیاد قاعده‌های ویژه دگرگونی آن زبان و طبق شرایط ملموس زندگی قومی که با آن زبان سخن می‌گویند، دگرگون می‌شود. زبان بلوچی با این که دارای نظام آوایی بسیار کهنه است و بسیاری از ویژگی‌های باستان و میانه ایرانی را حفظ کرده است، از زبان‌های مجاور خود مانند سانسکریت، تاثیر پذیرفته است.  

رسم الخط زبان بلوچی 

بلوچها از آغاز ، بلوچی را با خط فارسی می نوشتند تا اين كه كمی بيش از نيم قرن پيش ؛ با رشد صنعت چاپ، در كشورهای ايران و پاكستان ،برخی از نويسندگان جوان، در اين انديشه افتادند كه برخی از واجهای بلوچی را نمی توان با حروف فارسی نوشت. بنابراين برايی نوشتن بلوچی ، در انديشه اصلاح خط اردو و پارسی افتادند.

يكی از اين نويسندگان، به نام سيد ظهور شاه هاشمی (وفات1987)- كه نامش در پژوهش های نوين زبان و ادبيات بلوچی درصدر است- به اين فكر افتاد كه برای اصلاح خط، حروف زايد عربی را برداردو برخی از نشانه های ديگر را به آن بيفزايد.

وی اين خط را از سال 1950، برای نوشتن آثار خود بكار برد و در سالهای 1953 و 1955 همايش هايی درباره اين رسم الخط برگزار شد و نويسندگان شركت كننده در آن همايش ها، راهكارهايی را ارائه كردند. سرانجام قطعنامه هايی درباره شيوه خط به تصويب رسيد. سيد ظهور شاه، برای اين كه ديگران هم بتوانند اين خط را به كار ببرند مجموعه نظرات ارائه داده شده را در سال1962 در كتابی به نام {بلوچی سياهگ، راست نبيسگ} (شيوه درست نوشتن خط بلوچی) به چاپ رساند.

پس از اين كه اين كتاب به چاپ رسيد ،مخالفان بسياری ، بويژه از سوی علمای دينی و نويسندگان رقيب سيد ظهور شاه – پيدا كرد، اما با توجه به آسان بودن خط و عدم گسستگی با گذشته و پاكدلی و اخلاص ارائه دهنده آن ، اين رسم الخط به سرعت در ميان نويسندگان رواج يافت و جا افتاد. امروزه نيز اين رسم الخط به عنوان خط بلوچی ، مورد پذيرش بيشتر نويسندگان بلوچ قرار گرفته است.

در حال حاضر بلوچ ها براي نوشتن زبان خود، سه رسم الخط را به كار می برند.

  1. رسم الخط بلوچی برگرفته از حروف تازی و پارسی و اردو كه سيد هاشمي بنيانگذار آن است.
  2. رسم الخط بلوچی سيد هاشمی ، با تغييراتی كه با توجه به واجهای گويش بلوچی شرقی ، به آن داده اند.
  3. رسم الخط لاتين.

رسم الخط بلوچی برگرفته از حروف تازی و پارسی و اردو اين خط دارای ويژگی هايی است كه عبارتند از:

حروف زائد تازی و برخی از واج های مشترك تازی و فارسی كه در بلوچی برای آنها واجی وجود ندارد و در خط فارسی و تازی و اردو نوشته می شوند؛ از خط بلوچی حذف شده اند و آنها عبارتند از:

حروف تازی : ث-ح-ذ-ص-ض-ط-ظ-ع-ق

حروف مشترك تازی و پارسی: خ-ف-غ

حرف ويژه پارسی: (و)V

واژه هايي كه در بلوچی و پارسی ، مشترك هستند و در آنها سه واج «خ-ف-غ»آمده است در بلوچی به جای (خ) ه ، و گاهي ک و به جای (ف) پ و به جای (غ) گ ، تلفظ و نوشته می شود، نمونه را:

پارسی          بلوچی             پارس            بلوچی         پارسی           بلوچی

بخت            بهت               فقير               پكير            غار               گار

خروس         كروس             فريب             پريب           غمخوار         گموار

سيد ظهور شاه هاشمي حروف زبان بلوچي را 25 حرف مي داند:

  1. ا-ب-پ-ت-ج-چ-د-طد-ر-طر-ز-ژ-س-ش-ك-گ-ل-م-ن-و-ه-ء-ي-š-S- S-ž-Z-ř-r- đ – d- č- j- ŧ-t-p-b-a-k-g-l-m-n-w-h-(a/o/e)-i-ē
  2. از 25 حرف بالا، واجهای برگشته طد-طر- با اردو مشترك است. اين واج ها در سانسكريت و زبان ايرانی پشتو، نيز وجود دارند و گونه اي «ت» و «د» و «در» هستند. 
  3. «ي» مجهول اگر جداگانه و يا در پايان واژه چسبيده ، بيايد، به صورت «ي» يا «ب» نوشته مي شود. مانند:ē- (اين) جنيني janēnē(يك زن)«ي» مجهولی كه در ميان هجا می آيد، در اين رسم الخط، مانند «ي» (i) نوشته می شود. ولي نگارنده اين سطور روی آن نشانه ( ْ) (يث) می گذارد. چير čěr (زير)
  4. «دو» به صورت W تلفظ می شود. نشانه V در بلوچی وجود ندارد و ا د WāD (نمک)
  5. نون غنه اگر در پايان واژه يا جداگانه باشد، به صورت نون بدون نقطه (ل) نوشته می شود: دارین Dārēn (از جنس چوب) ولی اگر در ميان واژه باشد، به شكل نون معمولی نوشته شود: سنگ seng . اما در اين مقاله به خاطر وجود نداشتن اين نشانه در خط فارسی ، اعمال نشده است.                                    
  6. «و» مجهول ة تلفظ می شود و به كار می رود . نشانه آن با «و w» يكی است. ولی نگارنده در نوشته هايش، روی آن نشانه « ْ» «و» گذاشته شده است. دوست dōst.
  7. نشانه همزه ( ء ) به سه شكل، برای خواندن سه واج به رسم الخط بلوچی افزوده شده و ويژ اين زبان است.

الف) همزه ای كه بر آن نشانه فتحه است «ءَ» (a) اين نشانه برای واجی به كار می رود، كه تلفظ آن كوتاه تر از «آ» و كشيده تر از فتحه فارسی است. و در دستور به جای نشانه مفعولی (به جای «را» ی پارسی)، فاعلی و متممی (حروف اضافه) به كار ميرود.

مفعولی : من ءَ گون وَت بَر manugōn wat bar (مرا با خود ببر)

فاعلی : آئی ءَ رَوت ā?i{y}arawt او می رود. 

متمی : بیا لوگ ءَ byā loga بیا به خانه .

ب) همزه ای که برآن نشانه کسره است <ءِ> (e – ay -ey)این نشانه برای واجی به کار می رود ؛که تلفظ آنٰ کشیده تر از کسره است. و میان مضاف و مضاف الیه می آید و معادل کسره اضافه فارسی است. گاهی به عنوان مخفف ضمیر متصل مخاطب «اِت» (تو ٰ مال تو) و  ضمیر متصل «اِش» (او ٰ مال و) نیز به کار می رود. کاربرد ضمیر به این شکل بیشتر در شعر رایج است تا ساختار وزنی آن به هم نخورد.

سَرگ ء مود saragaymūd (موی سر)

توارءِ کُت tawārekit  او را صدا کردی؟

ج) همزه ای که برآن نشانه ضمه است (ءُ) این نشانه بیشتر به جای < و > عطف 

فارسی است. روْچ ءُ شَپ rōčοšap (روز و شب).

رسم الخط بلوچی سید هاشمی، با تغییراتی که با توجه به واجهای گویش بلوچی شرقی، به آن داده اند.

این رسم الخط برای گویش بلوچی شرقی به کار می رود و در اصل ، همان رسم الخط سید ظهورشاه است. ولی به دلیل این که در این گویش ، چند واج بیشتر از گویش غربی وجود دارد ، برای آن واج ها ، نیز نشانه هایی را در نظر گرفته اند. نشانه های «ﭣ» را به جای ث و (ﮄ ) را به جای ذ ، و «ث» را به جای ﭧ ، در نوشته های خود به کار می برند و همچنین واج های «خ – ف – غ » ، که در بلوچی غربی کاربرد ندارند و تلفظ نمی شوند ، در گویش شرقی به کار می روند و تلفظ می گردند.

زبان بلوچی نمی میرد!!

در زبان شناسی یکی از اصول پایه ای، اصل"دیالکتیک زبانی" است. بر اساس این اصل، هیچ زبان یا گویشی به کلی از بین نمی رود، بلکه شکسته و از صورتی به صورتی دیگر تبدیل می شود.(ارانسکی،1378،ص28). با توجه به این اصل، زبان بلوچی که هزاران سال زبان یک قوم مشخص بوده است، هرگز از بین نمی رود.

اصل مشهور دیگری به نام "نسبیت زبانی" وجود دارد که مطرح کنندگان آن را ورف و ساپیر می شناسند. بر اساس این اصل، عوامل محیطی و اجتماعی گویشوران یک زبان، تاثیر مستقیمی در حفظ یا تغییرات آن زبان دارد. یکی از عوامل اجتماعی نسبیت زبانی، حمایت مردمی سخنگویان آن زبان از زبان خودشان است. به عبارت دیگر، به هر میزان که سخنگویان آن زبان علاقه واحترام بیشتری به زبان خود احساس کنند، میزان پایداری آن زبان بیشتر خواهد بود.

ماندگاری زبان بلوچی در طول هزاره ها نشان از علاقه ی این قوم به زبان خود دارد و هیچ عامل دیگری نمی تواند توجیه کننده ی این ماندگاری باشد. امروزه نیز ثابت شده که یکی از عوامل حفظ هویت یک قوم، وجود زبانی مستقل به نام آن قوم است. یعنی هویت قومی و زبانی تا حد زیادی مکمل یکدیگرند. در تاریخ نمونه هایی وجود دارد که اگر قومی اراده کند،می تواند زبان مرده ی خود را حتی اگر هزاران سال از آن گذشته باشد، دوباره زنده کند. به عنوان نمونه زبان عبری زبانی است که پیش از میلاد مسیح مرده و به فراموشی سپرده شده است. اما هواداران افراطی آن توانسته اند آن را در قرن بیستم یک بار دیگر زنده کرده و مانند هر زبان زنده ی دیگر به کار گیرند 

قرن بیستم با تمام فراز و نشیب های خود، برای زبان بلوچی قرن پر برکتی بود. در این قرن بسیاری ار زبان شناسان مشهور جهان، در کنار مطالعه ی زبان های جهانی و به ویژه خانواده ی هندواروپایی، به مطالعه ی زبان بلوچی نیز همت گماشتند. البته پایه ی مطالعات علمی بر روی زبان بلوچی در اواخر قرن نوزدهم میلادی گذاشته شد و در قرن بیستم در جوار تلاش های غیر بلوچ زبانان، بلوچ ها خود به طور جدی برای پایداری زبان خویش سنگ تمام گذاشتند.

بنابر اصل "نسبیت زبانی"، به هر میزان که همت و علاقه مندی مردمی به زبانشان بیشتر باشد، به همان نسبت توان پایداری و ارجمندی آن در میان زبان های دیگر بیشتر خواهد شد.

بنا بر دو اصل فوق و امکانات ثبت و نگهداری زبان ها در قرن حاضر، هیچ زبانی به طور کلی نابود نخواهد شد مگر اینکه گویشوران آن زبان خود به آن بی علاقه شوند و هویت قومی خود را از هویت زبانی خود جدا بدانند.

در حال حاضر، علاقه ی بلوچ ها برای گسترش و پایداری زبانشان از وضعیت مطلوبی برخوردار است. این علاقه مندی حافظ پایداری این زبان در میان دیگر زبان های دنیاست. اما برای کیفیت بخشیدن به گسترش و پایداری این زبان ایرانی، موارد زیر ضروری به نظر می رسد:

1-  دولت ایران برای پایداری وگسترش این زبان ایرانی همت بیشتری بنماید.

2-  بلوچ ها از تمام امکانات قرن حاضر برای ثبت و نگهداری زبان خود استفاده کنند.

3-  بلوچ ها علاقه به حفظ وگسترش زبان خود را در نسل های متمادی این قوم تقویت و نهادینه کنند.

در خصوص علاقه ی بلوچ ها برای تقویت زبان خود، شعر مشهور"بلوچی مَیْ وتی شهدین زبانِـنْت" گواه خوبی است.