بلوچها علاوه بر فرهنگ غنی ایرانی خود، میراث دار فرهنگ و ادبیات بومی کم نظیری هستند در ادبیات این قوم ؛ منظومه های حماسی و رزمی و داستانهای عاشقانه منظومی وجود دارد که تاریخ سرودن آنها به قرن ها پیش برمی گردد.
در گذشته ؛گفتاری بودن اشعار، در میان مردم بلوچ ، همانند آنچه در ادبیات پیش از اسلام معمول بوده است ، روایی داشته و حفظ کردن و از حفظ خواندن اشعار ، برای هر شخص، امتیاز بزرگی به شمار می آمده است.
«در ایران پیش از اسلام ، سنت به کتابت درآوردن آثار دینی و ادبی چندان معمول نبوده است به طوری که این آثار، قرن ها سینه به سینه حفظ می شده است و ثبت آنها را لازم نمی دانسته اند. تنها کتاب اوستا قرن ها سینه حفظ می شد تا این که سرانجام در دوره ساسانی به کتابت درآمد و پس از آن هم ، موبدان برای اجرای مراسم دینی به ندرت بدان رجوع می کرده اند و می کنند و آنچه مهم است از حفظ خواندن آن است . تنها اسناد دولتی و سیاسی و اقتصادی را در خور نگارش می دیدند. توجه به سنت شفاهی تا آنجاست که در دنیکرد آمده است که : بَخت ماری مسیحی می پرسد: که چرا ایزدان دین را به زبان ناآشنای نهفته ای به نام اوستا گفت و بر آن متن نوشته کاملی نیندیشید بلکه فرمود که آن را به صورت شفاهی (گفتار) حفظ کنند؟ و در جواب آمده است که به دلایل بسیار ، منطقی است که سخن شفاهی زنده را از صورت مکتوب مهمتر بدانیم ، همین توجه به روایات سینه به سینه تا دورانهای بعد از اسلام نیز ادامه یافت ، چنان که مدوّنان اسطوره ها و داستانهای حماسه ایران مانند فردوسی، علاوه بر روایات مکتوب خدای نامه از روایات شفاهی نیز بهره می جستند .
اکنون نیز بیشتر ادبیات عامه نواحی گوناگون از شعر و ترانه و چیستان و قصه سینه به سینه حفظ می شود و کمتر اتفاق می افتد که کسی آنها را از روی نوشته یاد گرفته باشد.» (تفضلی احمد، 1376 : 13)
«گرچه تاریخ ادبیات رسمی مکتوبات بیشتر از شفاهیات ارزش می دهد، اما به گواهی تاریخ ، ادبیات شفاهی به جهت پیوندش با تجربه های جمعی، تفاوتها و ممیزهای محلی و قومی را بیشتر آشکار می کند و نسبت به ادبیات رسمی حاوی عناصر بیشتری از هویت جمعی است. بنابراین وقتی صورت مکتوب به خود می گیرد، در تثبیت شاخصه های ملی ، نقش مهمی بازی می کند.»(فتوحی ،1378، 76)سنت شفاهی در شعر بلوچی ، تا زمانهای اخیر ادامه داشته است.
قدمت نسخه های خطی دیوان شعر بلوچی، به ندرت نزدیک به دو قرن می رسد. ما در حال حاضر دیوان های شعر مدوّنی از شاعران بزرگی چون ملافاضل و ابراهیم حسن نداریم که در زمان آنها نوشته شده باشند. درحالی که وفات آنها حدود 150 سال پیش است.
مردم و خنیاگران ،اشعار آنها را سینه به سینه نقل کرده اند تا این که در 50 سال اخیر پژوهشگران کوشایی ، بخشی از اشعار آنها را گردآوری کرد و به چاپ رسانده اند.
ادبیات بلوچی در قرنها گذشته بر پایه نظم و منظومه هایی در قالب یکسان بوده است، ولی در نیم قرن اخیر با پیشرفت فناوری و همگانی شدن سواد و نوشتن ،نویسندگی به این زبان رایج گردید و در پی آن انتشار کتاب و نشریات گوناگون رونق یافت . شاعران و نویسندگان به پیروی از ادب فارسی و ادبیات اردو ، در انواع ادبی قلم زدند و قالبهای گوناگون شعر را به ادب بلوچی افزودند و داستان نویسی و نقد نیز جایگاه خود را نسبتا پیدا کرد.
اکثر آثار منظوم گذشته از میان رفته است؛ این بدان سبب است که بسیاری از آثار ، به حافظه سپرده نشده یا این که با مردن یا کشته شدن راویان آنها، از میان رفته اند. امروز آنچه از گذشته دردست داریم، درصد کمی از آثار گذشتگان است که خنیاگران و راویان تیزهوش، نسل به نسل منتقل کرده و به ما رسانده اند.
قدیمی ترین اشعاری که به ما رسیده ، مربوط به قرن نهم هجری یا پانزدهم میلادی به بعد است. این تاریخ ،زمانی است که قبیله های بزرگ رند و لاشار بر طوایف عشایری بلوچ حکومت می کردند .از مهمترین آثار این زمان ، از منظومه عاشقانه ی هانی و شی مرید و ماجراهای عاشقانه بیبگر، و منظومه های رزمی و حماسه های مربوط به رند و لاشار ، می توان نام برد.
شعر و ادب در زبان بلوچى
دپگال
قدیمىترین سبک شعرى زبان و ادبیات بلوچى "دپگال" نامیده مى شود. به عقیده دانشمندان اگر دقت شود "دپگال"، شکل ابتدایى غزل مىباشد و همانطور که در غزل، دو مصراع براى بیان یک مطلب کافى است، "دپگال" نیز داراى چنین ویژگى مىباشد.
"دپگال" در گوشه هاى مختلف موسیقى استفاده مى گردد و همین استفاده از "دپگال" در موسیقى سنتى باعث ایجاد "سوت"، "نازنیک"، "زهیریگ"، "لیلرى" و "دیهى" گردیده که مجموعاً شاعرى سنتى نام گرفته اند. این شاعرى سنتى توسط موسیقى ایجاد گردید یا بالعکس موسیقى، سبب ایجاد شاعرى سنتى شده است.
در این نوع شاعرى، نام شاعر ذکر نمى شود و سروده هاى آن نیز در مواقع مختلف سروده مى شود. "سوت" بیشتر حامل مضامین تغزلى وعاشقى است و "نازنیک" در ایام عروسى و براى توصیف داماد و عروس به کار مىرود. "زهیریگ" ویژه مضامین فراق و شِکوهِ از دورى یار است و "دیهى"، "لیلرى"، "دستانغ" و سایر انواع موسیقى در هر مناسبتى به کار مى روند و مى توان مدعى شد که این نوع شاعرى از ابتداى رشد و تعالى با زبان همراه بوده است.
شعر کلاسیک
اساس شعر کلاسیک بلوچى ریشه در وسعت و فراخناى جغرافیایى و مرز و بوم آن دارد و براى درک آن باید در باره مرز و بوم و حدود و ثغور وطن بلوچها مطالبى بدانیم. مناطق بلوچ نشین با مساحتى را بالغ 26578 کیلومتر مربع در ایران و مساحت کمترى از آن در زابل و هلمند افغانستان محل زندگى بلوچها مى باشد در حالى که حدود نصف مساحت پاکستان نیز بلوچستان نامیده مى شود و اگر حدود و ثغور دقیق آن را بیان کنیم بدینگونه خواهد بود:
از مشرق "دیره اسماعیل خان" و "دیره غازى خان" تا "ملتان" و از "ساحل شمالى رود سند" تا "کشمیر" و "جیکوب آباد" و از جانب جنوب غرب با گذر از "سهون" به "کراچى" متصل مى گردد، از طرف غرب از مرز ایران و ترکمنستان یعنى "مرو" و "عشق آباد" تا "مناطق جنوبى خراسان" و منتهى الیه غربى آن از "کرمان" تا "بندر عباس" همگى وطن بزرگ مردم بلوچ به شمار مى آید.
این سرزمین از شمال "دیره غازى خان" در مجاورت مناطق "بگتى مرى" و "کهیتران" و از شمال "کویته" از "تکتو" تا "کوههاى جنوب گلستان" در مجاورت ریگستانهاى جنوب "قندهار" و از آنجا "کوه ملک سیاه" تا "مرزهرات" و "مرو" و "عشق آباد" در شمال شرق و از جنوب تمام نوار ساحلى "دریاى عمان"، از "کراچى" تا "بندر عباس ایران"، حدود جغرافیایى بلوچستان را معین مى نماید.
"هیوز" کارگزار مشهور سیاسى انگلیس در منطقه؛ در کتاب معروف خود بنام (The country of Balochistan) حدود جغرافیایى بلوچستان را با دقت و باریک بینى ویژه اى اینگونه ترسیم نموده است:
"اگر بلوچستان را از نظر اصطلاحات جغرافیایى نوین بررسى کنیم باید گفت که این سرزمین از شمال و شمال شرق با پادشاهى بزرگ افغانستان، از شرق با مزرهاى ایالت سند تحت کنترل انگلیس، از طرف غرب با سلطنت ایران همسایه مىباشد و از جنوب نیز امواج خروشان دریاى عرب در نوار ساحلى به طول 600 مایل آن را در بر گرفته است. "
هزاران سال پیش هنگامى که بلوچها از ساحل دریاچه خزر هجرت نموده و از مسیر "ایران" کنونى به "مکران" رسیده و از آنجا به "قلات"، "سبى" و "کچهى" وارد گردیدند، قبائل گوناگون این قوم در مناطقى از "ایران" و "مکران" ساکن گردیده و به تشکیل حکومتهاى گوناگون مبادرت ورزیدند. بین این قبایل وقبایل دیگر خارج از "مکران" همواره روابط عمیقى وجود داشته است اگرچه "قبایل هوت" همراه با "میرچاکر خان" در "سبى" و قبایل "لاشارى"، تحت لواى "میرگهرام خان" در "گنداوه" زندگى مى کردند، بخشى از آنان تا کنون در "مکران" ساکن مى باشند. همچنین قبایل "بلیدى"، "رند" و قبایل "بلوچ" نیز در "مکران" زندگى مىکنند.
بلوچها با روحیه ستیزه جویانه خویش در گذشته اغلب از طرق دامدارى و کشاورزى امرار معاش مى کردند و طرز زندگى بیابانى، بسیار ساده اى را انتخاب کرده بودند به همین لحاظ از تعلیم و آموزش به دور ماندند و فرهنگ، نحوه زندگى و سایر سرگرمیهاى آنان از طریق اشعارى که نسل به نسل از نیاکان آنها و سینه به سینه منتقل شده بود، محفوظ مانده است و شاعران این قوم بیشترین سهم را در حفظ و نگهداشت آداب و رسوم و فرهنگ ایشان به عهده داشتند و نتیجه آن را امروزه بصورت شعر کلاسیک بلوچى مى بینیم که حجم آن افزون از صدها کتاب مىباشد. با یک نگاه سطحى در این اشعار مشخص مىگردد که بیشتر مضامین آن جنگ و جدل و عشق و حسن مى باشد اما اگر دقیقتر بررسى نماییم در حقیقت این اشعار در بردارنده اطلاعات جامعى درباره گوشه هاى مختلف زندگى و آداب و رسوم این ملت خواهد بود.
بطور مثال در شعر "جنگ نلى" ذهن خواننده ابتدا متوجه رزم و نبرد مى گردد اما وقتى به عمق این منظومه وارد مى شویم به آداب و رسوم اجتماع آن روز پى خواهیم برد. اگرچه این منظومه علت اصلى آغاز جنگ را پناه دادن یک زن متمول غیر بلوچ مى داند اما از جانب دیگر این مطلب را نیز افاده مى نماید که بلوچها همیشه براى مهمان خود احترام زیادى قائلند و کسى که به آنها پناه آورد، ایمن و مصون خواهد ماند. این نظم بیان مى دارد که بلوچها در آن زمان در قلعه هاى مرتفع زندگى مى کردند و همراه با روحیه جنگ جویى، شجاعت و مردانگى، شغل اصلى آنها دامدارى، کشاورزى و باغبانى بوده است. در ذیل به ترجمه نمونه هایى از این گونه اشعار مىپردازیم:
وضعیت اقتصادى:
گذشته ما بلوچها خوب بود، هنگامى که کشتزارهاى ما سبز و خرم بود و مردمان در سیر و تفریح و تفرج مانند جیحون خفته و رمه ها در چراگاهها مشغول چریدن
وضعیت اجتماعى:
قصر چاکرخان مرکز خوبان، مجمع جوانان شجاع و فتنه دوران و محفل حسن و اسباب عیش
فرهنگ:
رند شکارى وقتى از شکار بر مى گشت در عهد و پیمان مه جبینان گم بود.
دامدارى و کشاورزى:
مرد دهقان غنى دل، کیمیا ساخت زگِل، اسبهاى قوى که صاحبان در تربیت آنها بسیار دشوارى و زحمت تحمل مى کردند.
باغبانى:
محصول باغها و کشتزارهاى مملوکیت متعلق به تو ویران و تباه باد!
از اشعار فوق به طرز معاشرت، تاریخ و فرهنگ و مشاغل مردم، بخوبى پى برده به این نکته واقف مى شویم که با وجود اینکه در آن عهد، آموزش و تعلیم رسمى وجود نداشته، شعر داراى چنان صلاحیتى بود که توانسته خصوصیات آن عصر را در خود حفظ نماید. اکنون به ترجمه یک شعر دیگر توجه مىکنیم:
بلوچ ملتى پایبند به ارزشها مى باشد و یکى از ارزشهایى که این قوم به آن پایبند است فرصت دادن به دشمن در طول جنگ مى باشد و در دوران جنگ نیز تیر دشمن را در سینه خود جاى مى دهد نه در شکم!
"بى بگر رند" دریک شعر چنین مىگوید: اگر در ترکش من 4 تیر باشد آن را بار شتر جوان خواهم نمود و اگر تعداد آن به 8 تیر برسد براى تار و مار نمودن یک دسته و لشکر کافى است و اگر به 16 تیر برسد، تمام ترکهاى۴ دهلى باید دست از جان بشویند.
شعر کلاسیک بلوچى را مى توان به 2 دوره تقسیم بندى نمود:
دوره اول از ازمنه قدیم تا سده سیزدهم هجرى
دوره دوم از اول سده چهارده تا دهه ششم و هفتم آن
دوره اول شعر کلاسیک بلوچى
از منظومه هاى شعرى معروف دوره اول مى توان به منظومه شعرى "عثمان کلمتى" اشاره کرد که در توصیف دلاوریهاى قهرمان ملى بلوچها "حمل جیند مکرانى" که به مقابله با استعمارگران پرتغالى پرداخته بود، سروده شده است. این مجموعه شعرى همراه با ذکر دلاورى هاى "حمل جیند"، به موضوعات عاشقى و تغزلى نیز پرداخته است.
همچنین داستانهاى دیگر همچون "بى بگر گراناز"، "حانى و شی مرید" نیز در گوشه و کنار بلوچستان مشهور مى باشند. از جمله داستانهاى بزمى و رزمى مىتوان به "سسى پونو"، "شیرین و دوستین"، "کِیّا صدو"، "نتهاسمیک"، "عزت مهرک"، "شهداد مهناز"، "بالاچ گورگیژ"، "سمو و مست توکلى" اشاره کرد.
علاوه بر اینها داستان جنگهاى قبایلى، اوصاف مهمان نوازى، بروز قحط سالى و وبا و طغیان رودخانه ها نیز در شعر کلاسیک بازتاب گسترده اى یافته و به علت جلوگیرى از ایجاد کشمکش هاى قبایلى نام اکثر شعراء سراینده این اشعار در پرده ابهام قرار دارد. زبان این سروده ها فصیح و بلیغ بوده و درنهایت روانى و از نظر سبک اغلب در قالب قصیده و مثنوى سروده شده اند.
آثار به جا مانده از این دوره (که به صورت شفاهی به دست ما رسیده اند ) اشعار و داستانهای اساطیری- تاریخی هستند؛ اشعار و داستانهای این دوره بیشتر با نام قهرمانان افسانه ها شهرت دارند تا با نام گویندگان و سرایندگان آنها. اغلب اشعار این دوره ، توسط پژوهشگر جوان آقای فقیر شاد ، در مجموعه ای به نام «میراث» گرد آوری شده است . این کتاب قطور به حق میراث فکری ، حماسی و ادبی بلوچ محسوب می شود؛ زیرا که تاریخ ، قهرمانان ملت بلوچ، با این دوره از ادب گره خورده است.
دوره دوم شعر کلاسیک بلوچى
دوره دوم شعر کلاسیک بلوچى در حدود 200 تا 250 سال را در برمىگیرد. به این دوره دوره ملاها نیز اطلاق مىگردد. این ملاها که در مدارس دینى به فراگیرى علوم دینى مى پرداختند علاوه بر تسلط به زبان مادرى خویش بر زبانهاى فارسى و عربى نیز تسلط و تبحر ویژه اى داشتند. در اشعار این عده بیشتر گویش غربى زبان بلوچى مشاهده مى شود که دلالت بر محل سکونت آنها یعنى "مکران" دارد. از میان این شعرا، "ملا فاضل رند"، "ملا قاسم رند" (برادر کوچک ملا فاضل)، "ملا بهادر"، "ملا بوهیر" و "ملا اسماعیل پهل آبادى" ، ملارگام واشی(خاشی) ،ملا عزت پنجگوری ، ملا نورمحمد بَمْپُشتی و ملا ابراهیم باهوکلاتی سرآمد دیگران مى باشند. ملک الشعرا و سرآمد شاعران این دوره ملا فاضل می باشد؛این شاعر پر آوازه مهارت عجیبی در بدیهه سرای داشت، علاوه بر این نوآوری و کارهای کاملا" ابتکاریش در عرصه شعر و ادب، وی را به مقام یک شاعر بزرگ رساند. سروده های با ارزش او در سه دفتر با نامهای «شَـپْچِـراگ»،«دِرَپْـشۏکِڃـن سهیل» و «شهلَچّه کار» گرد آوری شده است. علاوه برآن در این دوره مىتوان از شعراى نام آور دیگر همچون "ملک دینار میروارى"، "عبدالکریم میروارى"، "شفیع جان خارانى"، "شیرجان ازچاغى"، "بجّار مرى"، "رحم على"، "مست توکلى"، "جام دُرّک" شاعر معروف مناطق مرکزى بلوچستان و بالاخره شاعر نام آور مناطق بگتى، "جوانسال بگتى"، که هرکدام در دوره خویش شهره آفاق بودند، نیز نام برد.
مجموعه اشعار "جام درک" بنام "درچین"، سروده هاى "ملافاضل" بنام "شب چراگ" و اشعار "ملا قاسم" بنام "پهکین اشرفى" به اهتمام "آقاى بشیر احمد بلوچ" تدوین و به چاپ و نشر رسیده است و اشعار "ملا بهادر"، "ملا ابراهیم" و "ملا بوهیر" و تنى چند از سایر شاعران این دوره توسط "غوث بخش صابر" جمع آورى گردیده و به چاپ رسیده اند.
"آقاى میر محمد یوسف گچکى"، "بیاض ملک دینار" و "آقاى عبدالرزاق نادر" مجموعه اشعار "عبدالکریم میروارى" را جمع آورى کرده و به نشر سپرده اند. همچنین "آقاى میرعبدالله جان جمالدینى" اشعار "شیرجان" را تحت عنون "مرگ ومینا" و "میر متها خان مرى" مجموعه سرودههاى "جام درک" را به اردو ترجمه منظوم نموده است. علاوه برآن "آقاى مرى" شرح مبسوطى بر زندگى و شعر "مست توکلى" و "رحم على" نوشته است. در این شرح، وى به انتخاب و توضیح اشعار حماسى شاعران نامبرده در نبرد مری ها با انگلیس پرداخته است.
"میرمحمد اشرف سربازى" نیز با تلاش و جدیت تمام دیوان "مولوی عبدالله روانبد پیشینی" را جمع آورى و تدوین کرده و به چاپ رسانده است.
"عطا شاد" و "میر گلزارخان مرى" نیز هرکدام به فراخور سلیقه شخصى خویش مجموعه اشعار "ابراهیم جوانسال بگتى" را جمع آورى و چاپ نموده اند که مورد پسند و توجّه تمام محققان و ادیبان و مجامع علمى، فرهنگى قرارگرفته است.
در اینجا ما از ذکر مشروح و مبسوط دورههاى اول و دوم شعر کلاسیک بلوچ به علت بیم از اطاله کلام پرهیز مى نماییم و گرنه این ادوار در نظر دانشمندان و عامه مردم از دوره هاى پربار و درخشان اوج و تعالى شعر و ادب بلوچى به شمار مى رود. اگر حتّى به ذکر تنها یکایک شعرا همراه با ترجمه یکى از سروده هاى آن بپردازیم بازهم سخن به درازا خواهد کشید بدین سبب بهتر است تنها به ذکر شناسنامه مختصرى از هر شاعر اکتفا و بسنده شود.
شاعران مهم دوره دوم شعر کلاسیک
اگرچه تعداد واقعى شعراى دوره دوم از حدّ شمارش خارج است ولى در میان این عده هستند، شاعرانى که کلام و شعر آنان از استحکام و ظرافت هنرى بسیار بالایى بر خوردار و داراى مقامى بس رفیع مى باشند.
قبل از معرفى شاعران مشهور دوره دوم، ذکر این نکته خالى از لطف نیست که خصوصیت مشترک تمام اشعار این دوره در آنست که همه شاعران آن، سخن خویش را با حمد و ثنا و منقبت خداوند بزرگ، رسول گرامى اسلام، بزرگان و اولیاءالله آغاز مى کنند و این ویژگى در شعر کلاسیک تا آخرین مراحل زمانى آن ادامه مى یابد. بطور مثال "ملا فاضل" که در "مند" سکونت داشته، سررشته سخن را اینگونه به دست گرفته است:
من که سبحن الذى اسرى اول یات (یاد) کنان |
گوهر بهر دهن وقف هما(همان)ذات کنان |
صد درود و صد سلام پیشکش سوغات کنان |
بلکن گون راهنما خضر ملاقات کنان |
"ملا قاسم" برادر کوچک "ملا فاضل" نیز شعر پند آمیز خویش را اینگونه آغاز مى کند:
هرسحرگاه دست بندان پیش شاهین قادر ءَ |
من اول صبحدم ءَ گون خاتم پیغمبرءَ |
دیلن قربانت چهار یاران ابوبکر و عمر |
حضرت عثمان غنى و مرتضى اى حیدرءَ |
مولوی عبدالله
در اول حمد عالم الغیب سرمدى |
مالک نهه برج فلک سبزین گنبدى |
من کنان وصف احمد و آل احمدى |
بر رسالت ءَ هردم ءَ کاران شاهدى |
چار یار پاکین رهبر دین محمدى(ص) |
غوث جیلانى کلین پیرانى مرشدى |
محمدان گشکورى
یاتین منا پاکین خدا |
پاکین نبى ؤ مرتضى |
مولاعلى مشکل گشا |
گندان خدائى قدرتان |
جبار و ستار حکمتان |
گندان و عبرت ءَ کنان |
ملا بهرام
قل اعوذ بالله من الشیطان الرجیم |
پاک بسم الله نام تئى رحمان الرحیم |
بعد از نعت سید ابرار کنان |
مدح و توصیف هر چهارین یارکنان |
جام دُرّک
به جز "جام دُرّک" در این دوره، سایر شاعران بر همین سبک و سیاق شعر سروده اند به ویژه "مست توکلى" و "رحم على مرى" در شعر خویش چراغ معرفت و حریت را فروزان داشته اند و به همین سبب مقام شامخ آنان در نزد همه محفوظ مى باشد. با این وجود شعر "جام دُرّک" را مى توان یک سبک ویژه و منحصر به فرد در این دوره نامید.
"جام دُرّک" ملک الشعراى دربار "میر نصیرخان اول" (1747) حکمران ایالت قلات بود. اگرچه "جام درک" در دربار قلات مىزیست و در سفر و حضر، رزم و بزم همواره معاشر و ندیم خان قلات به شمار مىرفت ولى هیچگاه زبان به توصیف و ثناى دربار و درباریان نیالود بلکه وى همیشه مفتون و دلداده مناظر و جلوه هاى طبیعت و داراى مزاج عاشق پیشگى در شعر بود. "جام دُرّک" با این ویژگیها و با انحراف از سبک و سیاق شعر قدیم بلوچى، سبک جدیدى در غزل بلوچى ایجاد نمود که اندیشه زائى معنى آفرینى و ظرافت و زیبایى از خصوصیات بارز آن محسوب مىشود. مجموعه اشعار "جام دُرّک" را ابتدا "آقاى بشیر احمد بلوچ" تدوین نمود و در نهایت "میر متها خان مرى" این مجموعه را بنام "درچین" همراه با ترجمه منظوم اردو و به همّت و همکارى "آکادمى ادبیات پاکستان" به مشتاقان فرهنگ و ادب تقدیم داشته است.
معنى شعر دُرّک
غرّش رعد و برق که با خود مستىهاى غروب هنگام را به ارمغان آورد مرا به یاد ماهرویان و مهوشان انداخت و حسرتها و آرزوها در آغوشم گرفتند.
من دیوانه ام و گرفتاردل
دل دیوانه است و گرفتار من
مانند کودکى بهانه گیر
و یا زیبارویى عاشق کش
دائماً در آرزوى گیسوى
مه جبین و خوبرویى یگانه
مست توکلى
"مست توکلى" در روستایى "مانترک بند" کوهستان مرى از توابع "شهرستان سبّى" بلوچستان چشم به جهان گشود. نام اصلى "مست توکلى"، "سهراب خان" بود که بنا به دلایلى مشهور نیست. وى در جوانى به زنى بنام "سمّو" دل بست و فریفته او گردید و به همین مناسبت بعدها به "مست توکلى" مشهور شد. در افکار عمومى مردم، داستان عشق "مست توکلى" به سمّو، وى را شهره آفاق نمود. محققان و منتقدان ادبى امروزه، معتقدند که "مست توکلى" مانند سایر شاعران عارف، عشق مجازى را پلى بسوى حقیقت مى داند و به همین جهت براى اداى پیام بلند عرفانى خویش ناچار در مورد "سمّو" شعر مى سراید. این نظریه را اعمال و خرق عادتهاى "مست توکلى" نیز تأیید مى نماید و ثابت مى کند که وى یک عارف دردمند و واصل به خدا بوده است.
در شعر "مست توکلى"، سوز و ساز، جذب و مستى و زیبایى و جمال یکجا گردهم آمده و در لابلاى آنها دقیقترین دستمایه هاى اسلامى، شریعت و طریقت و راه و رسم سیر و سلوک عرفانى نیز به چشم مىخورد و در این راستا، "مست توکلى" به پروردگار جهانیان، رسول مکرم اسلام، فرشتگان، کتابهاى اسلامى از سر صدق و وفا و اخلاص ، عقیده و احترام کامل دارد. شعر "توکلى" سرشار از لطایف و ظرایف هنرى است:
سمّو غزال صحرا است
سمّو باده معرفت
و سمّو راز فطرت است
رحم على
قبل از سلطه نسبى انگلیس بر بلوچستان، استعمار مجبور شد براى استحکام حاکمیت خویش چندین بار با قبایل مبارز بلوچ به نبرد مسلحانه بپردازد و در این میان از 3 جنگ خونین قبایل مرى با انگلیسیها مى توان نام برد که در هر جنگ طرفین متحمّل تلفات و خسارات سنگین گردیدند. "رحم على" شاعرى است که خود در این جنگها دوش به دوش مجاهدان با انگلیسیها رزمیده است. "رحم على مرى" وقایع جنگ گنبد را به صورت منظوم در آورده و در این نظم بلند، تمام خصوصیات یک شعر حماسى و ملى به چشم مى خورد. وى شاعرى را از قبیله خود به ارث برده و شعر او ریشه در اشعار و سلایق خانوادگى وى دارد. پدر رحم على نیز از شاعران مشهور عصر خویش بود.
در شعر "رحم على" آثار نفرت و کینه شدید وى نسبت به انگلیسیها موج مى زند و از قضا وى به نوکران داخلى اجانب بیشتر از خود آنها تاخته است:
"انگلیس آهسته آهسته پیشرفت نمود و در این پیشرفت نظامى و کسب فتوحات خائنان داخلى، پیش قراول و پیش آهنگ آنان شدند. این عناصر پست و فرومایه از غیرت تهى هستند، خواه افغان باشند یا بلوچ. متأسفانه مسلمانان وطن خود را فروختند. اکنون انگلیس هرکس و نا کس را به ریاست و حکومت این منطقه مى گمارد و به سران قبایل اینگونه منّت مى گذارد که این دارایى و حمایت انگلیس بود که شما را به آن مقام رسانید و اکنون نوبت شماست که در ازاى آن همه خلعت و بخشش، براى انگلیس خدمت نمایید.
جوانسال
آخرین شاعر شعر کلاسیک بلوچى، "ابراهیم جوانسال بگتى" است، وى در سن هشتاد سالگى در سال 1967 میلادی دارفانى را وداع گفت.
اگرچه "ابراهیم جوانسال" از تحصیل علوم رسمى و رایج روز بى بهره مانده بود، ولى شعر وى دستمایه هاى تبلیغ دین و خدمت به اجتماع را در خود جاى داده و عنصر اخلاق، حکمت و پند و اندرز به فراوانى در اشعارش به چشم مى آید. در بعضى اوقات به عرفان و تصوف نیز نزدیک مى شود زیرا اخلاق و عرفان رابطه تنگاتنگ و نزدیکى با همدیگر دارند و بنا به گفته "مولانا شبلى نعمانى" در دفتر پنجم شعرالعجم:
«تصوف ارتباط بسیار نزدیکى با اخلاق دارد و بدین سبب قسمت عمده اى از شعر عرفانى در موضوعات اخلاقى سروده شده است. شعراى بزرگ همچون سنایى، نظامى، سعدى علاوه بر داشتن فن و سلیقه شعرى، در عرفان و تصوف نیز دست داشتند. این عناصر اخلاقى داراى چنان گستره و پهناى وسیعى مىباشند که باعث پدید آمدن صدها اثر شعرى و تألیفى گردیدهاند. موضوعات پند و اندرز موجود در شعرهاى "جوانسال بگتى" به عقیده عامه مردم، موضوعاتى عرفانى اند، در حالى که حقیقت عرفان را باید جارى شدن علم لَدُنّى بر زبان و اندیشه عارف دانست و شعر پندآمیز و اخلاقى از مسایل معاشرت و اجتماع بحث مىنماید.»
"جوانسال" در محیطى چشم به جهان گشود که غرق در جهالت، عقب ماندگى و تنازعات و خصومت هاى قبایلى بود و بدین سبب وى کوشید از طریق سرودن شعر فرق بین شیطان و انسان واقعى به معناى خلیفه خداوند در زمین را به مردم گوشزد نماید. از قضا شعر او به علت دارا بودن قدرت بیان اندیشه، در این راه مؤثر و مفید واقع گردید.
وى انسانها را بر اساس خوبى و بدى به 2 گروه تقسیم مى نماید و مى گوید: "ما همه ذرّیه حضرت آدم که جد اعلى نیک و بد ماست، مى باشیم. در اطراف ما اشخاصى هستند که از لحاظ اعمال و کردار روسیاه و ذلیل و پست تر از حیوان مى باشند، من به خوبى آنها را شناخته ام؛ آنها مانند شیطان هستند و نباید به آنان اعتبار و اعتماد نمود زیرا خیال خونریزى، ظلم و تبهکارى در افکار آنان موج مىزند و بى شک این عده رانده درگاه خداوند و داراى زبان و ظاهر پر فریب مى باشند. عزرائیل نیز در قبض روح ایشان شاید با مشکل روبرو باشد".
"جوانسال" در ذکر خوبی هاى افراد نیکوکار با فرو رفتن در خاطره هاى خوب آنان اینگونه مىسراید:
"کشاورزان زمینها را شخم زدند؛ زنان با جاروهاى خویش میدانها را تمیز کردند و دل من با دلرباها رفت و امید نیز کار خود را کرده و برگشت؛ ما نیز مانند پرندگان با خراشیدن زمین، بذر غزل کاشتیم".
ادبیات مقاومت
راه حاکمیت انگلیس؛ آهسته آهسته بر گوشه گوشه سرزمین بلوچستان هموار مى گردید. قبایل و ساکنان بومى این دیار با امکانات محدود دفاعى خویش، چندین مرتبه درمقابل پیشروى ارتش منظم انگلیس ایستادگى نمودند اما هر بار کمبود امکانات و ضعف و تفرقه داخلى باعث شکست آنها مى گردید تا بالاخره "قبیله دومکى بلوچ" در "شرق سند" وادار به اطاعت گردید و متعاقباً "قبایل بلیدیى" نیز دست از پیکار کشیدند و "قبیله مرى" که بزرگترین مخالف حاکمیت انگلیس به شمار مى رفت نیز تسلیم گردید و در نهایت قبایل مقاوم "منطقه ژوب" و حتّى "ریاست قلات" نیز در برابر قدرت منظم انگلیس سر تسلیم و اطاعت خم نمود.
از خصایص استعمار این است که بعد از تسلط سیاسى و نظامى بر یک منطقه و تثبیت موقعیت خویش در آنجا، سعى در تغییر آرا، افکار، فرهنگ و زندگى اجتماعى مردم نیز مى نماید و برهمین اساس، کارگزار سیاسى انگلیس بعد از کسب آرامش نسبى از جبهات سیاسى و نظامى، در جبهه فرهنگى وارد پیکار با فرهنگ دیرینه مردمان این دیار شد. این کارگزار سیاسى و عوامل وى با نفوذ درمیان مردم سعى نمودند تا به یک برآورد کلى از زبان، فرهنگ، زندگى اجتماعى و مهمتر از همه عقاید دینى مردم بپردازند. محققان ادب دوست انگلیسى مانند "دیمز"، "لیچ"، "هوز"، "جان جیکب" و "میَر" در ظاهر اینگونه وا نمود مى کردند که هدف از این پژوهش و بررسى، کسب اطلاعات تحقیقى و علمى است ولى در حقیقت در وراى این جستجو و بررسى اهداف سیاسى ویژهاى پنهان بود. مخالفت و واکنش مجامع و محافل دینى و اسلامى در برابر این حرکات مشکوک انگلیسیها، بسیار سریع آغاز شد. در سال 1255 مطابق با 1839 میلادی که نفوذ و سلطة انگلیس بر تمام مناطق قلات و اطراف و اکناف بلوچستان کاملاً تثبیت گردید، فعالیتهاى تبلیغى استعمار نیز شدت بیشتر گرفت و این، روىِ دوّم سکه هجوم استعمار به شمار مىرفت. "ریورندتى- ج میر" از فعالان عمده این حرکات بود. وى که در جامعه مقدس انجیل خارجى انگلیس نیز عضویت داشت؛ سالهاى مدیدى در اطراف و اکناف بلوچستان به معاشرت نزدیک با عامه مردم و به ویژه قبایل براهوى پرداخت و در آخرِ این تحقیق علمى، عملى طولانى؛ کتابى تحت عنوان A Brahvi Reading Book در 3 بخش تحریر نموده و در سال 1906 میلادی در "لدهیانه" به چاپ رسانید. "میَر و دوستان وى بر این عقیده بودند که استعمار انگلیس باید از طریق ارتباط مستقیم و تنگاتنگ با مردم بلوچ و براهوى و با استفاده از زر و زور و تزویر آنها را از عقاید اسلامى روگردان و وادار به پذیرش دین جدید مسیحیت نماید تا آخرین موانع تسلط دایمى انگلیس بر این منطقه و هرگونه تضاد دینى، فکرى موجود بین حکومت انگلیس و مردم بومى این سرزمین از بین برود۵
در مقابل این فعالیتهاى استعمار انگلیس علماى اسلامى مانند سد محکم و غیر قابل نفوذى ایستادگى نمودند. در رأس علماى بلوچستان "مولانا محمد فاضل درخانى" و علماى هم فکر وى مانند "علامه نبوجان"، "مولانا عبدالله"، "مولانا عبدالمجید چوتوى" و "مولانا حضور بخش جتوئى" قرار داشتند که با تألیف کتابهاى تبلیغى و دینى زیاد مردم را از ترفندهاى تبلیغاتى استعمار برحذر داشتند. این عده در نزدیکى شهر دهادر و روستاى دُرخان یک مدرسه دینى تأسیس نمودند و از طریق آن در راه اصلاح عقاید دینى و روشنگرى فکرى مردم جد و جهد بلیغ به خرج دادند و دراین راه چون زبان شعر را مناسبتر از سایر شیوهها مىدانستند، مجموعههاى شعرى دینى زیادى سروده و در اختیار مردم قرار دادند.
در این راستا "مولانا حضور بخش جتوئى"، قرآن مجید را به زبان بلوچى سلیس و روان ترجمه و کتابهاى دیگرى همچون "فقه اکبر"، "وصیتنامه"، "کلمات الکفر"، "شش کتاب"، "نادر المواعظ"، "عجائب المواعظ" و "شروط الصلوة" در موضوعات دینى را به زبان شعر به عامه مردم تقدیم داشت. این کتابها درمیان مردم آن زمان دست به دست و خانه به خانه مى گشت و از احترام و تقدیس ویژه اى برخوردار بود و تاکنون نیز اکثر مردم این کتابها را در حدّ کتابهاى مقدس دینى عزیز و گرامى مىدارند.
"مولانا جتوئى" در سال 1948 میلادی دار فانى را وداع گفت و مقبره وى اکنون در "روستاى تائب" از شهرستان "کچهى" قرار دارد.
اگرچه مستشرقان انگلیسى در تحقیقات و تألیفاتى که انجام دادند، همواره با علماى اسلامى سر ناسازگارى و جدال داشتند ولى اکنون آن آثار تحقیقى و تألیفى به عنوان منابع و مراجع مهم زبان و ادب بلوچى و براهویى به شمار مى روند و از این رهگذر باید براى پژوهشها و زحمات محققان خارجى درباره زبانهاى بلوچى، براهویى ارج و احترام قایل شد؛ زیرا در صورت عدم وجود چنین آثار تحقیقى قسمت عمده اى از تاریخ، ادبیات و فرهنگ این منطقه در گذشته، در هاله اى از ابهام فرو مى رفت.
ادبیات نوین بلوچى
مرحله جدید ادبیات بلوچى با ویژگیهاى نوین از چند سال قبل از استقلال پاکستان آغاز شده بود و در خلاء زمانى موجود بین دوره قدیم و جدید نیز شاهد فعالیتهاى چندان مهمی نمى باشیم. البته آرمانها و شعارهاى آزادیخواهى در شبه قاره هند از طریق زبانهاى بومى؛ بیشتر رایج بود. در این میان شعرا از زبان اردو و فارسى در راه نشر افکار و ایدههاى آزادیخواهانه خویش بهره کافى بردند و سبک و شیوه "علامه اقبال"، "مولانا شبلى نعمانى" و "مولانا ظفرعلى خان" در سرودن شعر با مضامین سیاسى ویژه، مقبول عام و خاص بود و در این راستا و به همین جهت شاعرانى همچون "میرگل خان نصیر"، "سیدظهورشاه هاشمى"، "محمد حسین عنقا" و "نسیم تلوى" در سرودن شعر از سبک شعرى ویژه "علامه اقبال" به زبانهاى فارسى و اردو پیروى مىکردند. همزمان با شاعران مذکور در این دوره، "زیب مگسى" و برادر او "نواب یوسف على مگسى" یکى از رهبران بلند پایه جنبش آزادى خواهى، مجموعه شعر خویش را به زبان فارسى و اردو منتشر کردند. سایر شاعران این دوره نیز تقریباً از سبک و سیاق "برادران مگسى" پیروى مى کردند و مجموعه شعرى معروف "رحیل کوه" سرودة "محمد حسین عنقا" به خوبى مى تواند نشانگر جوّ ادبى حاکم بر آن دوره باشد.
"مرحوم میرگل خان نصیر" درباره انگیزه سرودن شعر به زبان بلوچى به ذکر خاطره اى پرداخته و مى گفت: در "شهر مردان ایالت سرحد" در پایان یک اجتماع مردمى بزرگ که در آن عده انبوهى از عامه مردم و رهبران ممتاز سیاسى، فرهنگى کشور شرکت داشتند، قرار شد که محفل مشاعره اى برگزار شود که در آن از هر قوم و ملیت و منطقة پاکستان یک نماینده به زبان محلى شعر بسراید. سایر نمایندگان از تمام پاکستان به زبان محلى خویش شعر سرودند و من چون مطلبى در زمینه شعر بلوچى در اختیار نداشتم، نتوانستم چیز قابل توجهى ارائه دهم، بعد از آن روز جداً تصمیم گرفتم که به زبان بلوچى شعر بسرایم.
"مرحوم گل خان نصیر" اشعارى را که قبل از استقلال پاکستان سروده بود جمع آورى نموده و تحت عنوان مجموعه شعر "گلبانگ" در سال 1951 میلادی چاپ و منتشر کرد.
جامع ترین و ارزش مندترین دوره ادبیات بلوچ، با دارا بودن ویژگی های خاص خودش، دوران معاصر می باشد،در این برهه از زمان شاعران و نویسندگان آگاه و متهد، بر اثر مطالعه ادبیات ملل مختلف جهان توانستند؛ با استفاده از تکنیک ها و قالب های نوین، در داستان نویسی و شعر گویی تازه در کالبد ادبیات بلوچی بدمند.سید هاشمی، عطاشاد، کریم دشتی، جی،آر، ملا و مبارک قاضی از بزرگترین شاعران این دوره محسوب می شوند.
بعد از استقلال پاکستان، زمینه رشد و پیشرفت شعر و ادب بلوچى همزمان با آغاز نشر برنامه هاى بلوچى از "رادیو کراچى" مساعد و هموار گردید. رئیس رادیوى کراچى "ذوالفقارعلى بخارى" در این راستا با اندیشمندان دیگر بلوچ به برقرارى ارتباط پرداخت و درنخستین مرحله "مولانا خیرمحمد ندوى" به عنوان مسئول برنامه هاى بلوچى رادیو کراچى تعیین شد و اندیشمندان بلوچ همچون "سید ظهور شاه هاشمى"، "مراد ساحر"، "محمد عمر" و دانشجویان بلوچ مقیم کراچى مانند "فقیر محمد بلوچ"، "میر بشیر احمد بلوچ"، "دکتر نعمت الله گچکى"، "عبدالحکیم بلوچ"، "اکبر بارکزیى"، "جمعه ناگمان کلانچى" و سایرین نیز در این امر مهم یاریگر و مشوق "مولانا ندوى" بودند.
"مولانا خیرمحمد ندوى" با احساس جنبش و جهش فزاینده و رو به رشد زبان و ادب بلوچى، در سال 1951 میلادی "نخستین ماهنامة زبان بلوچى" به نام "اومان" را در کراچى به چاپ رسانیده و اگرچه انتشار این ماهنامه مایه دلگرمى بسیارى از نویسندگان بلوچ گردید، ولى به علت کمبود شدید امکانات و عدم تهیه و تدارک لوازم گسترده کارهاى مطبوعاتى، این "ماهنامه" تعطیل گردید و با وجود اینکه "اومان" بیشتر از چند ماه نپایید اما اثرات شگرفى در تشویق سایرین براى فعالیتهاى مطبوعاتى به زبان بلوچى داشت و به همین سبب در سال 1956 میلادی، "عبدالواحد آزاد جمالدینى" ماهنامه جدیدى بنام "بلوچى" را پایه گذارى نمود و به نیازهاى علمى، فرهنگى اندیشمندان بلوچ پاسخ گفت. "آزاد جمالدینى" نه تنها یک شاعر مترقى و نثرنگار ماهر و زبردست بود بلکه از بنیانگذاران ادبیات جدید بلوچى و ملى گرایان دو آتشه به شمار مىرود.
ماهنامه "بلوچى" با تلاشها و کوششهاى شبانه روزى "آزاد جمالدینى" به مرحلهاى از رشد و شکوفایى رسید که علاوه بر پاکستان در مناطق بلوچ نشین ایران، افغانستان و خلیج فارس خوانندگان و هواداران زیادى پیدا نمود و مایه دلگرمى خوانندگان و نویسندگان بسیارى گردید.
حالا به اختصار به بررسی آثار و انواع ادبی این دوره می پردازیم
مجلات و نشریات ها : از اوایل سال 1951 تاکنون همواره مجله های به زبان بلوچی منتشر شده و می شود و مهمترین شان عبارتند از : ماهنامه «بلوچی» ، ماهنامه «لبزانک» ، ماهنامه «سوغات» ، فصلنامه «درد»، فصلنامه «چمگ»، و... .
فرهنگ ها و لغت نامه ها : مشهورترین لغت نامه بلوچی زبان، به نام لغت نامه «سید گنج» توسط سَیَد ظهور شاه هاشمی در یک جلد ضخیم نگاشته شده است؛
فرهنگهایی که به چاپ رسیده یا به زودی چاپ می شوند عبارتنداز:
1- میرگنج از احمد دهانی
2-فرهنگ لغت استاد ایوب ایوبی بافونتیک دوزبانه
3- فرهنگ دو زبانه بلوچی- فارسی از استاد عبدالقفور جهاندیده استاد دانشگاه دریا نوردی و علوم دریایی چابهار
4- بلوچی دیکشنری که توسط جمعی از محققان و زبان شناسان آکادمی بلوچی کویته پاکستان تدوین شده است
5 - فرهنگ دو زبانه بلوچی- انگلیسی از ابن داود گوادری
5- انسائیکلوپیدیا بلوچستانیکا(= دائره المعارف بلوچستان) توسط جمعی از زبان شناسان و پژوهشگران به سرپرستی پروفسور صبا دشتیاری در حال تدوین است.
شعر: شعر از پربارترین انواع ادبی این دوره به شمار می آید: کتابهای ارزشمند شعری این دوره با نام سرایندگان شان عبارتنداز: «کسدگوار» از سَیَد هاشم ، «شَپْ سحار اندیم» و «روچگر» از عطا شاد، «زرنوشت» از مبارک کاضی و «مکران شَیْر» از مولانا عبدا... روانبد ، و... .
داستان: تاریخ آغاز داستان نویسی در ادبیات بلوچی بر می گردد به سال 1951م پروفسور غنی پرواز ،حکیم بلوچ امان ا... گِچْکی ، بانل دشتیاری و حفیظ حسن آبادی از داستان نویسان مشهور به شمار می روند.
طنز: این نوع، از انواع ادبی در ادبیات بلوچی به نام «تژن و بِچْکند» معروف است. طنز نویسان تر دست این دوره عبارتنداز: محمدبیگ بیگل ، اکرم صاحب خان ، عیسی گل؛ از مجموعه کتابهای طنز : «شکّل و ماجین» ، «جوکر» ، «زَندیْحْ دَپار» و «بڃل و آلار» را می توان نام برد.
نقد: نخستین نویسنده ای که مقالات انتفادانه نوشت ، کریم دشتی بود؛ مجموعه نقد های این نقاد چیره دست را می توان در کتاب مایه نازش «شر گداری» مطالعه نمود. سایر کتابهای نقد عبارتند از 1- لبزانکی نقد کاری از صبا دشتیاری 2- لبزانکی شرگداری از پروفسور غنی پرواز 3- تناپڃـن تِران از صدیق آزاد 4- نگدانک از دکتر ناگمان.
رمان: رمان نخست در ادبیات بلوچی توسط سَیَد هاشم به رشته تحریر در آمد و بعد از آن آقایان غنی پرواز ، دکتر اسلم دوستڃن و فقیر محمد عنبر رمانهایی منتشر نمودند.
ترجمه: در ترجمه و تفسیر قران کریم و متون دینی به زبان بلوچی - مولانا قاضی عبدالصمد سربازی و مولانا خیر محمد ندوی (رحمه الله) کاری کردند کارستان ، و از خود آثار بسیار گرانبهایی به جا گذاشتند.
نوشتار حاضر را با ذکر پاره ای از واژه ها و اصطلاحات متداول، مصطلح در ادبیات بلوچی، با معنی و مفهوم شان ، به پایان می رسانم:
رَم = مطلق نثر اعم از اینکه داستان ، رمان ، نمایشنامه و ... باشد.
لچّه = مطلق شعر اعم از اینکه غزل ، مثنوی ، قصیده و ... باشد.
آزاتْ لَچّه = شعر نو ، شعر نیمایی
دستونک = قالب شعری غزل.
رَجَانک = ترجمه- بر گردان
نبشتانک = مقاله
چشمانک = تبصره
شونکار = سردبیر
شونگال = سر مقاله.
دیدگاه خود را بنویسید